کلمه جو
صفحه اصلی

گنج شایگان

فرهنگ فارسی

کتابی است بفارسی تالیف میرزا طاهر دیباجه نگار منشی میرزا آقاخان صدراعظم و آن شامل ترجمه احوال شعرایی است که صدر اعظم مذکور را مدح گفته اند با بخشی از اشعار آنان .
رساله ایست که به زبان پهلوی باقی مانده است .

فرهنگ معین

( ~ِ یْ ) (اِمر. ) ۱ - گنج بادآورد. ۲ - گنج بسیار.

لغت نامه دهخدا

گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (اِخ ) بعضی گویند همان گنج بادآورد است که گنج دویم خسرو باشد. (برهان ) :
گرید همی نیاز جهان برعطای تو
خنددهمی عطای تو بر گنج شایگان .

رودکی (احوال و اشعار ج 2 ص 639).


اشعار پربدایع دوشیزه من است
بی شایگان ولیک پر از گنج شایگان .

رشید وطواط (از جهانگیری ذیل شایگان ).


مار ضحاک ماند بر پایم
وز مژه گنج شایگان برخاست .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 61).


گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو
بر سه گنج شایگان خواهم گزید.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 171).


صد گنج شایگان به بهای جوی هنر
منت بر آنکه می دهد و حیف بر من است .

سعدی .


ای آفتاب ملک که در جنب همتت
چون ذره ای حقیر بود گنج شایگان
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است
صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان .

حافظ (دیوان چ قزوینی ص قیح ).



گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (اِخ ) رساله ای است که به زبان پهلوی باقی مانده است . رجوع به خرده اوستا ج 1 ص 38 و مقدمه ٔ پورداود بر اندرز خسرو قبادان ترجمه ٔ محمد مکری شود.


گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گنج بسیار. (آنندراج ). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری ). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی ) :
به گنج شایگان افتاده بودم
ندانستم که در گنجند ماران .

سعدی (بدایع).


تا مه روی تو پرتو در جهان انداخته
پیش هر ویرانه گنج شایگان انداخته .

صائب (از آنندراج ).



گنج شایگان. [ گ َ ج ِ ی ِ ] ( اِخ ) بعضی گویند همان گنج بادآورد است که گنج دویم خسرو باشد. ( برهان ) :
گرید همی نیاز جهان برعطای تو
خنددهمی عطای تو بر گنج شایگان.
رودکی ( احوال و اشعار ج 2 ص 639 ).
اشعار پربدایع دوشیزه من است
بی شایگان ولیک پر از گنج شایگان.
رشید وطواط ( از جهانگیری ذیل شایگان ).
مار ضحاک ماند بر پایم
وز مژه گنج شایگان برخاست.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 61 ).
گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو
بر سه گنج شایگان خواهم گزید.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 171 ).
صد گنج شایگان به بهای جوی هنر
منت بر آنکه می دهد و حیف بر من است.
سعدی.
ای آفتاب ملک که در جنب همتت
چون ذره ای حقیر بود گنج شایگان
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است
صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان.
حافظ ( دیوان چ قزوینی ص قیح ).

گنج شایگان. [ گ َ ج ِ ی ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گنج بسیار. ( آنندراج ). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. ( جهانگیری ). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. ( معیار جمالی ) :
به گنج شایگان افتاده بودم
ندانستم که در گنجند ماران.
سعدی ( بدایع ).
تا مه روی تو پرتو در جهان انداخته
پیش هر ویرانه گنج شایگان انداخته.
صائب ( از آنندراج ).

گنج شایگان. [ گ َ ج ِ ی ِ ] ( اِخ ) رساله ای است که به زبان پهلوی باقی مانده است. رجوع به خرده اوستا ج 1 ص 38 و مقدمه پورداود بر اندرز خسرو قبادان ترجمه محمد مکری شود.

دانشنامه عمومی

گنج شایگان عنوان کتابی است نوشتهٔ حسیب الدین صاحب متخلص به «سوزان». اثری به نثر و نظم فارسی است که در سال ۱۲۷۷ هـ. ش. نوشته شده است.حسیب الدین صاحب این اثر را به تقلید از گلستان سعدی و در پنج باب با نام های در معارف یزدانی، در مراسم جهانبانی، در ترک شناعت، در برگ قناعت و در آداب موافقت و ادای حق مرافقت به نگارش درآورد. از ویژگی های این اثر، وجود ابیات فارسی و عربی در بین حکایات است.
گنج شایگان، ریاض همدانی، نسخهٔ کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران.
زهی بخشندهٔ بی منت و بخشایندهٔ بی ظَنّت، عمّ نواله، که ذات بی زوالش جهان را کرانهٔ هستی است و شکرانهٔ نوالش جهانیان را ترانهٔ مستی. در طی مراحل سپاسش هر دَم قدمی است و در ثبت دلایلِ پاسش هر ثمره قلمی. جزر و مدّ آن مُمِدّ بقا و رتق و فتق این مُعِدّ لقا. آن را در هر گام کامی است و این را در هر جنبش آرامی. نکو بنگر که پیکر وجود سراپا غرقِ دریای جودِ اوست و هر موجود جبین فرسای سجودِ او. کریمهٔ «ما مِن شیءٍ الّا عِندَنا خَزائِنَه» بدان گواهی دهد و یتیمهٔ «و اِن مِن شیءٍ الّا یُسبِّح بحمدِه» از این آگاهی. لیکن هر دهان را زبانی است و هر زبان را بیانی؛ «کلٌّ یَعمَلُ علیٰ شاکِلَتِه»
بی نسیمِ تقویتش از خاکِ چمن گلی ندمد و بی شمیم تربیتش در مغاک دمن سنبلی نچمد. برقِ مکرُمتش ژاله از سحاب ریزد و سحابِ مرحمتش لاله از سراب انگیزد...

دانشنامه آزاد فارسی

نوشتۀ میرزا طاهر دیباچه نگار اصفهانی، تذکره ای به فارسی، در شرح احوال شاعرانی که در ستایش میرزا آقاخان نوری شعر سروده اند. این اثر در یک دیباچه، دو درج و یک سلک، در ۱۲۷۲ق نوشته شده است. درج نخستین، در ذکر آثار و اطوار و شرح احوال شاهزادگان قاجار و درج دوم در احوال شاعرانی است که میرزا آقاخان را درک کرده و قصایدی در مدح او سروده اند؛ سلک نیز در ترجمۀ احوال و شمه ای از اقوال مؤلف است. مؤلف در این کتاب در عبارت پردازی افراط کرده و از اشعار عربی بسیار بهره برده است. گنج شایگان در تهران چاپ سنگی شده است (۱۲۷۲ق) و از چاپ های ممتاز عصر قاجاری است.


کلمات دیگر: