( شولة ) شولة. [ ش َ ل َ ] ( ع اِ ) دم یا نیش کژدم که دروا باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) نام اسب زید فوارس ضبی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || نام زنی گول داه ِ عدوان ، کانت تنصح لموالیها فتعود نصیحتها وبالاً علیهم لحمقها فقیل للنصیح الاحمق : انت شولة الناصحة. ( منتهی الارب ). نام کنیز گول بنی عدوان... ( از اقرب الموارد ). ناصح گول. ( ناظم الاطباء ). شولة العدوانیة؛ زن گول بنی عدوان. ( از البیان و التبیین ج 2 ص 178 ). || دو ستاره است از منازل قمر یقال لهما حُمَةالعقرب. ( منتهی الارب ). نام دو کوکب است روشن بر طرف ذنب عقرب ، بر موضع نیش ، میان ایشان مقدار بدستی است. و ماه او را بپوشاند و آن منزل نوزدهم است از قمر و او رقیب هقعه است. ( جهان دانش ص 121 ). منزل نوزدهم شولة ای نیش کژدم برآورده زیر بندهای دنبال. ( التفهیم ). نام منزل نوزدهم است از منازل بیست وشش قمر و آن دو ستاره است متقابل و روشن و آن را حُمَةالعقرب نیز گویند و از رباط اول است و آن از آخر قلب و پیش از نعایم است تا چهار درجه و هفده دقیقه و هشت ثانیه از قوس و نزد احکامیان منزلی سعداست آمیخته به نحوست. ( یادداشت مؤلف ) :
همه قلب وجود و شوله عصر
نعایم وار آتش خوار و ریمن.
خاقانی.
و رجوع به شوله شود.
شولة. [ ش َوِ ل َ ] ( ع اِ ) عَلَم است کژدم را. ( منتهی الارب ).
شوله. [ ش َ ل َ ] ( اِخ ) نام یکی از منازل قمر. ( برهان ). شولة :
خم شوله چو خم زلف جانان
مغرق گشته اندر لؤلؤ تر.
لبیبی ( ازتاج المآثر ).
هم شوله بود کو پس شوال زخم زد
بر تارک مبارک پور طغان یزک.
خاقانی.
رجوع به شولة شود.
شوله. [ ش َ / شُو ل َ / ل ِ ] ( از ع ،اِ ) شولة. نیش عقرب که مرتفع باشد. ( فرهنگ نظام ).
- شوله فعل ؛ آزاردهنده. نیش زننده. که چون نیش عقرب نیش زند :
میزان حکمتی و ترا بر دل است زخم
زین شوله فعل عقربک شوم نشترک.
خاقانی.
شوله. [ ش َ / شُو ل َ / ل ِ ] ( اِ ) یک توپ پارچه. ( برهان ). یک توپ پارچه که درویشان بجای پتو بکار برند. ( فرهنگ فارسی معین ). || تیر شهاب که روشناییی باشد که شبها در جانب آسمان از طرفی به طرف دیگر رود. ( برهان ). || شله : شوله ماش. شوله قلمکار. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شله شود. || چوله. جولا. || مزبله دان بود در کویها. ( فرهنگ اسدی ). سرگین دان و جای خاک و پلیدیها بود در محله و کویها که جمع کنند به یک جا. ( از اوبهی ). سرگین دان و جا و موضعی است در کوچه ها که خاکروبه و خلاشه و پلیدیها در آن ریزند. ( برهان ). جایی که در کوچه ها خاکستر و خاکروبه ریزند. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :