عینکی
فارسی به انگلیسی
spectacled
bespectacled, spectacled
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه عینک بچشم می زند کسی که عادت به عینک زدن دارد .
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - آن که عینک به چشم می زند. ۲ - آن که عادت به استفاده از عینک دارد.
لغت نامه دهخدا
عینکی. [ ع َ / ع ِ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عینک. آنکه عینک به چشم زند. کسی که عادت به عینک زدن دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عینک شود.
- مار عینکی ؛ نوعی مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف است که در موقع خشم ناحیه گردن خود را پهن میکند و در این حال تصویر عینکی بر روی فلسهای ناحیه خلفی گردن حیوان پدیدار گردد. این گونه مار در هندوستان فراوان است و سالیانه در حدود بیست هزار تن از زهر وی کشته شود.کفچه مار هندی. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مار شود.
- مار عینکی ؛ نوعی مار سمی خطرناک از گروه ماران پروتروگلیف است که در موقع خشم ناحیه گردن خود را پهن میکند و در این حال تصویر عینکی بر روی فلسهای ناحیه خلفی گردن حیوان پدیدار گردد. این گونه مار در هندوستان فراوان است و سالیانه در حدود بیست هزار تن از زهر وی کشته شود.کفچه مار هندی. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مار شود.
فرهنگ عمید
کسی که عینک به چشم می زند.
کلمات دیگر: