کلمه جو
صفحه اصلی

شهی

فرهنگ فارسی

۱ - کسی که اشتها دارد . ۲ - مطلوب مرغوب . ۳ - هر چیز شیرین ( عموما ) . ۴ - حلوایی که از نشاسته و تخم مرغ پزند ( خصوصا ) .
مرد خواهان و آزمند یا لذیذ مرغوب

فرهنگ معین

(شَ ) (ص . ) ۱ - منسوب به شاه . ۲ - مطلوب ، مرغوب .

لغت نامه دهخدا

شهی. [ ش َ ] ( ص نسبی ) مخفف شاهی ، منسوب بشاه. || ( حامص ) پادشاهی. ( برهان ). سلطنت و شاهی. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). پادشاهی. ( غیاث ) ( رشیدی ) ( یادداشت مؤلف )( جهانگیری ). شاهنشهی. ( یادداشت مؤلف ) :
بدو گفت بی تو نخواهم مهی
نه اورنگ و نه تاج و طوق شهی.
فردوسی.
شهی گرچه یک روز باشد خوش است.
اسدی.
بیزار گردند از شهی شاهان اگر بوئی برند
زآن باده ها که عاشقان در مجلس خاقان خورند.
مولوی ( از آنندراج ).
بجز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهی است عار آید.
سعدی.
گل را دیدم نشسته بر تخت شهی.
حافظ.
|| دامادی ، چه داماد را نیز شه گویند. ( برهان ). دامادی. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( غیاث ). شاهی. شه و شاه بمعنی داماد. ( جهانگیری ) :
بنیاد نشاط عالم افکند
بهرشهی خجسته فرزند.
امیرخسرو ( از انجمن آرا ).
که ما را عیش آماده ست امروز
شهی این دو شه زاده ست امروز.
امیرخسرو ( از انجمن آرا ).
|| ( ص ) هر چیز شیرین عموماً و حلوایی که از نشاسته و تخم مرغ پزند خصوصاً. ( از برهان )( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از غیاث ) ( ازجهانگیری ). هر چیز شیرین. ( غیاث ). || خوش و خرم. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). در تمام معانی رجوع به شاه و شاهی شود.

شهی. [ ش َ هی ی ] ( ع ص ) مرد خواهان و آزمند. ( منتهی الارب ). شهوان. یقال : رجل شهی ؛ ای شهوان. ( اقرب الموارد ). رجوع به شهوان شود. || لذیذ. ( از اقرب الموارد ): شی شهی ؛ چیز لذیذ. ( از اقرب الموارد ).
- شی غری شهی ؛ چیزی که چشم به دیدن وی مشتاق است. ( ناظم الاطباء ).
|| مرغوب. ( منتهی الارب ). مشتهی. ( اقرب الموارد ).
- طعام شهی ؛ طعام مرغوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

شهی. [ ش َ هی ی / هی ] ( از ع ، ص ) خوش مزه. خواهش زای. خواهش انگیز. مشهی. مرغوب. آرزوانگیز. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ). مطبوع و دل انگیز و شیرین :
هزار بار ز عنبر شهی تر است به خُلق
هزار بار ز آهن قویتر است به باس.
منوچهری.
وگر جودش گذر گیرد بسوی مکه و بطحا
شهی و شهد گرداند کشنده شحم در حنظل.

شهی . [ ] (اِخ ) شعبه ای از هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73). جزء طایفه ٔ هفت لنگ از بختیاری ایران است . طایفه ٔ مزبور از شعب ایل دورکی و خود نیز دارای دو شعبه است : ایهاوند و کورکور. (یادداشت مؤلف ).


شهی . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سردشت است که در بخش سردشت شهرستان دزفول واقع است و 1150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


شهی . [ ش َ ] (ص نسبی ) مخفف شاهی ، منسوب بشاه . || (حامص ) پادشاهی . (برهان ). سلطنت و شاهی . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ). پادشاهی . (غیاث ) (رشیدی ) (یادداشت مؤلف )(جهانگیری ). شاهنشهی . (یادداشت مؤلف ) :
بدو گفت بی تو نخواهم مهی
نه اورنگ و نه تاج و طوق شهی .

فردوسی .


شهی گرچه یک روز باشد خوش است .

اسدی .


بیزار گردند از شهی شاهان اگر بوئی برند
زآن باده ها که عاشقان در مجلس خاقان خورند.

مولوی (از آنندراج ).


بجز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهی است عار آید.

سعدی .


گل را دیدم نشسته بر تخت شهی .

حافظ.


|| دامادی ، چه داماد را نیز شه گویند. (برهان ). دامادی . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث ). شاهی . شه و شاه بمعنی داماد. (جهانگیری ) :
بنیاد نشاط عالم افکند
بهرشهی خجسته فرزند.

امیرخسرو (از انجمن آرا).


که ما را عیش آماده ست امروز
شهی ّ این دو شه زاده ست امروز.

امیرخسرو (از انجمن آرا).


|| (ص ) هر چیز شیرین عموماً و حلوایی که از نشاسته و تخم مرغ پزند خصوصاً. (از برهان )(ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از غیاث ) (ازجهانگیری ). هر چیز شیرین . (غیاث ). || خوش و خرم . (برهان ) (ناظم الاطباء). در تمام معانی رجوع به شاه و شاهی شود.

شهی . [ ش َ هی ی ] (ع ص ) مرد خواهان و آزمند. (منتهی الارب ). شهوان . یقال : رجل شهی ؛ ای شهوان . (اقرب الموارد). رجوع به شهوان شود. || لذیذ. (از اقرب الموارد): شی ٔ شهی ؛ چیز لذیذ. (از اقرب الموارد).
- شی ٔ غری شهی ؛ چیزی که چشم به دیدن وی مشتاق است . (ناظم الاطباء).
|| مرغوب . (منتهی الارب ). مشتهی . (اقرب الموارد).
- طعام شهی ؛ طعام مرغوب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


شهی . [ ش َ هی ی / هی ] (از ع ، ص ) خوش مزه . خواهش زای . خواهش انگیز. مشهی . مرغوب . آرزوانگیز. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). مطبوع و دل انگیز و شیرین :
هزار بار ز عنبر شهی تر است به خُلق
هزار بار ز آهن قویتر است به باس .

منوچهری .


وگر جودش گذر گیرد بسوی مکه و بطحا
شهی و شهد گرداند کشنده شحم در حنظل .

ازرقی (از انجمن آرا).


تا ببینم این صدا آواز کیست
که ندانی بس لطیف و بس شهی است .

مولوی .


نیک و بد را مهربان و مستقر
بهتر از مادر شهی تر از پدر.

مولوی .


- شهد شهی ؛ آرزوانگیز. (یادداشت مؤلف ) :
تا بتلخی نبود شهد شهی همچو شرنگ
تا بخوشی نبود صبر سقوطر چو شکر.

فرخی .


بر همه نیکوان شهر شهی
نیست با دو لبانْت شهد شهی .

؟ (از رادویانی ).


|| اشتها و آرزو کرده شده . (از انجمن آرا). آرزوخواه . (یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. خواهان و آزمند.
۲. ویژگی چیز مطلوب، مرغوب، و لذیذ.
۳. شهوت انگیز.

پیشنهاد کاربران

طایفه شهی دورکی یکی از شعب اصلی ایل بزرگ زراسوند از شاخه دورکی هفت لنگ بختیاری میباشد
که در زمان کلبعلی خان دورکی زراسوند به منطقه سردشت دزفول رفتند و در آنجا دژ شهی را بنا نهاد
و هم اکنون نزدیک به ۱۰۰۰خانوار میباشند

باتشکر؛جعفر تختایی از تش تختایی طایفه شهی ایل زراسوند دورکی ساکن دزفول

بختیاری ایل دورکی طایفه شهی زراسوند
منطقه شهیون دزفول

ما اگر از اسب افتادیم. ولی از اصل نیفتادیم

ما به اصالتمان که زراسوند میباشد افتخار میکنیم

طایفه شهی یکی از اصلی ترین طوایف ایل بزرگ زراسوند دورکی هفت لنگ بختیاری میباشد که در شهر شهی یا همون منطقه شهیون د شهرستان دزفول ساکنند. . .
باتشکر ؛کائد از تیره کائدخورده طایفه شهی ایل زراسوند دورکی

شهی یعنی شاه. فرمانده. شاهنشهی. حافظ. نگهبان. بزرگ

طایفه شهی ساکن منطقه گردشگری شهیون یا همون شهر شهی میباشد
جمیعت طایفه شهی نزدیک به ۱۰ الی ۱۵ هزارنفر میباشد که همه از قوم لربختیاری از ایل زراسوند دورکی هفت لنگ میباشند
منطقه گردشگری شهیون یکی از بهترین جاهای بکر شهرستان دزفول میباشد. . .

طایفه شهی از ایل زراسوند دورکی میباشد.

ایل زراسوند بیش از ۳۰ تیره بزرگ دارد که یکی از آنها طایفه بزرگ ، شجاع و خانزاده شهی ( ساکن منطقه شهی یا شهیون دزفول ) میباشد.

منطقه چغاخور مقر خوانین زراسوند دورکی بختیاری

ایلخانان ، حاج ایلخانان، ایل بیگی بختیاری همه از ایل بزرگ و پر افتخار زراسوند میباشند

که مرکز حکومت آنها در چغاخور بود



طایفه شهی فعلن هیچگونه قرابتی با هفت انتها ندارد و بین طوایف میوند می باشد

بختیاری

شاخه هفت لنگ
دورکی باب
راکی باب
دینارانی باب
بابادی باب
بختیاروندباب

شاخه چهارلنگ
زلکی باب
میوندباب
موگهی باب
ممصالح باب
کیان ارثی باب
هردوشاخه ازیک نژادیک زبان ویک فرهنگ مشترک هستند
_____________________________
________________
دورکی باب

★زراسوند←هیاوند. کورکور
★بابااحمدی←سراج الدین. کشکی
★آسترکی←گاهیوند. چهاربری
★قندعلی←ورناصری. صالح بابری. هلیل وند
★اسیوند←شهماروند. پل. خراسانی
★موری←بوری . بردین
★عرب کمری←کنگرپز. علی بک

طایفه شهی از ایل بزرگ و بنام زراسوند میباشد
که در منطقه شهیون_ دزفول ساکنند

دژ شهی یا قلعه شهی از مکان های مهم این منطقه میباشد

منطقه شهیون جاهای زیبا و بکر زیادی دارد با مردمانی مهمانواز و بااصالت

باتشکر

سلام اطاعاتی در مورد طایفه دهنوی در گذشته در منطقه شهیدم می خواستم بدانم

طایفه شهی زراسوند از ایل دورکی هفت لنگ بختیاری
است که دارای بزرگمردان و کلانتران زیادی بوده است

زبان؛لری بختیاری
مکان؛ منطقه شهیون دزفول
جمیعت؛ بیش از ۱۰هزارنفر

جهت آشنایی با طایفه شهی زراسوند و مردانگی و مهمانوازی این طایفه به منطقه شهیون بیاید

باتشکر؛ محمد شهایی از طایفه شهی از ایل زراسوند دورکی

شهی. از طایفه های بزرگ بختیاری دزفول
از ایل زراسوند باب دورکی در همسایگی باب میوند
و ایلات لرستانی . .
شهیون منطقه زیبا بکر و گردشگری در شمال دزفول
و جمعیت کثیری از شهر دزفول


درود بر هم طایفه ای هامون طایفه بزرگ و شجاع شهی زراسوند در دزفول و منطقه شهیون
خیلی دوستتون داریم تاته زاوون🌹🌹🌹

پیکانی جز کدام تیره است


دهنوی در اصل عبدالوند میوند بوده

دهنوی در واقع عبدالوند از باب میوند است

دهنوی در اصل از طایفه تشمال ایل زراسوند میباشند. که بعلت همسایگی و خویشاوندی فراوان با طایفه شهی زراسوند
یکی از تیره های شهی زراسوند محسوب میشوند. .

با تشکر دهنوی از ایل زراسوند


کلمات دیگر: