کلمه جو
صفحه اصلی

گمج

فرهنگ فارسی

( اسم ) نان خمیر نا کرده .

فرهنگ معین

(گَ مَ ) (اِ. ) دیگ سفالین که در آن خوراک پزند.
(گُ مَ ) (اِ. ) نان خمیر ناکرده .

(گَ مَ) (اِ.) دیگ سفالین که در آن خوراک پزند.


(گُ مَ) (اِ.) نان خمیر ناکرده .


لغت نامه دهخدا

گمج. [ گ ُ م َ ] ( اِ ) نان خمیرناکرده. ( آنندراج ).

دانشنامه عمومی

گمج (به سکون هر سه حرف) به گویش گیلکی ظرف سفالی مخصوص طبخ فسنجان


پیشنهاد کاربران

نوعی دیگ گلی که سبز رنگ است ودر آن غذا های کم نظیر شامل فسنجان است و در غرب گیلان به آدم های نفهم و آدم های بی شعور هم گفته می شود

در زبان گیلکی به نوعی ظرف گلی گفته می شود . از مشخصه های این ظرف رنگ سبز یا آبی می باشد که داخل ظرف را کاملا پوشانده و در خارج ظرف تا نیمی از ظرف را پوشانده است در ضمن به در این نوع ظرف نوخون می گویند.

یکی از ظروف سنتی شمال ایران
باهاش میشه خورش های خوشمزه ای از جمله باقالا قاتوق درست کرد😀
البته این کلمه برای توهین هم به کار میره ( برای افراد بی شعور و نفهم ) 😕

گَمَج: نوعی دیگ سفالی سبزرنگ است که در گیلان برای طبخ غذاهای محلی استفاده می شود. گَمَج بیشتر در شهر آستانه ساخته می شود و از صنایع دستی این شهر است.
( گاهی از واژه گَمَج برای توهین و تحقیر استفاده میشود و افراد نادان و احمق را با این واژه خطاب قرار می دهند و به نوعی مترادف واژه ی احمق است ) .

اگه استلاح ( نمیدونم درسته یانه😂 ) گمج بخواد برای شخصی به کار برده بشه یعنی یه آدم خنگ وگیج ولی دراصل گمج یه ظرف سفالیه که تو گیلان تولید میشه که رنگش سبزه تیره اس و توی ظرفم معمولا به رنگه خوده گله که حالا توی این ظرفا ماگیلانیا معمولا فسنجون، باقالاقاتق، میرزاقاسمی و یه سری غذاهای دیگه میپزیم

نوعی قابله سفالین که در شمال ایران در آن آش میپزند و به دلیل پخت آرام آش این قابلمه یا دیگ خوشمزه میشود


کلمات دیگر: