کلمه جو
صفحه اصلی

قوباء

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) جوش های جلدی که بر اثر برخی امراض عفونی و به علت اختلالات عروقی عصبی تولید می شود. جوش های قوباء بر اثر فشار انگشت محو و پس از رفع فشار مجدداً هویدا می گردند. علت پیدایش قوباء را بیشتر به علت احتقان عروق جلدی می دانند.

لغت نامه دهخدا

قوباء. (ع اِ) قُوَباء.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قوباء شود.


قوباء. [ ق ُ وَ ] ( ع ص ) زن سترده موی. || ( اِ ) ادرفن. ( منتهی الارب ). و آن علتی است. جزاز و آن دردی است که در بدن عارض شود و آن را پوست پوست گرداند و با آب دهان معالجه گردد . ج ، قُوَّب. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). پارسی قوبا بریون باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به ابن بیطار ذیل کلمه خلد، قوابی و قوبا شود.

قوباء. ( ع اِ ) قُوَباء.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قوباء شود.

قوباء. [ ق ُ وَ ] (ع ص ) زن سترده موی . || (اِ) ادرفن . (منتهی الارب ). و آن علتی است . جزاز و آن دردی است که در بدن عارض شود و آن را پوست پوست گرداند و با آب دهان معالجه گردد . ج ، قُوَّب . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). پارسی قوبا بریون باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به ابن بیطار ذیل کلمه ٔ خلد، قوابی و قوبا شود.



کلمات دیگر: