کلمه جو
صفحه اصلی

لوله کردن

فارسی به انگلیسی

to form into a tube, to tubulaate, to roll


wad


wad, to form into a tube, to tubulaate, to roll

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- درهمپیچیدن و بصورت لوله در آوردن ( چنانکه فرش و کاغذ را ) . ۲- حب کردن .

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) (مص م . ) در نوردیدن ، درپیچیدن .

لغت نامه دهخدا

لوله کردن. [ لول َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) درنوشتن. پیچیدن. نوردیدن. درنوردیدن. طی . درپیچیدن ، چنانکه کاغذ را. لف . مقابل باز کردن و گستردن ،چون طوماری کردن. || حب کردن : عبکة؛ پِسْت لوله کرده. حبکة؛ پِسْت لوله کرده. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: