کلمه جو
صفحه اصلی

سرشو

فرهنگ معین

( سرشو(ی ) ) (سَ ) = سرشوینده : ۱ - (ص فا. ) آن که سر دیگری را بشوید. ۲ - سرتراش ، حجام . ۳ - (اِمر. ) نوعی گل سفید رنگ که بدان سر و بدن را شویند، گل سرشوی .

گویش مازنی

/sarsho/ سرشب – اول شب & گیاهی خوراکی است & پخت برنج به صورت کته - سرشب اول شب

سرشب – اول شب


گیاهی خوراکی است


۱پخت برنج به صورت کته ۲سرشب اول شب


پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
سرشب
Sare shav


کلمات دیگر: