کلمه جو
صفحه اصلی

متعاطف

عربی به فارسی

همدرد , دلسوز , شفيق , غمخوار , موافق


فرهنگ فارسی

( اسم ) بیکدیگر مهربانی کننده .

فرهنگ معین

(مُ تَ طِ ) [ ع . ] (اِفا. ) به یکدیگر مهربانی کننده .

لغت نامه دهخدا

متعاطف. [ م ُ ت َ طِ ] ( ع ص ) بر همدیگر مهربانی کننده. ( آنندراج ). بر همدیگر مهربانی کرده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعاطف شود.


کلمات دیگر: