کلمه جو
صفحه اصلی

سرتق

فارسی به انگلیسی

obstinate, unreasonable, ornery, pushy

ornery, pushy, obstinate, unreasonable


ornery, pushy


فرهنگ فارسی

( صفت ) لجوج مصر یک دنده : او در همه کارها لجوج و سرتق بود و تا کارش را از پیش نمیبرد آرام نمیشد .

فرهنگ معین

(س تِ ) (ص . ) (عا. ) پُررو، لجوج .

دانشنامه عمومی

پرو . سمج . لجبازی .


پیشنهاد کاربران

جیگر بلا خاموش نشدنی و الیته جسور

شیطنت توام با زرنگی

به نظر من لج باز ترین آدم ها سرتق هستن

بچه شیرین که درعین حال حاضرجواب، یکدنده و پررو است

لجوج . شیطنت یک دنده

سر تق = سرتق 😐

یعنی لجوج، دوست داشتنی وشیطون

شیطون و شاد و پر جنب و جوش و دوست داشتنی

مصر بودن و پافشاری بر گفته یا کاری بدون در نظر گرفتن اشتباه یا صحیح بودنش.

لج بازی که حرص آدم را در می آورد

بچه پررو

خودخواه

بچه پررو . . یک دنده . .

یعنی کسی که خیلی بامزه ست و کارایی که میکنه از سر یک دنده گیه و کاری میکنه که در اخر حرف فقط حرف خودش بشه و لجباز دوس داشتنی و شیرین

عوضی اشغال


لجباز حرف حرف خودشه

مستقل

لجباز ، یکدنده، حاضرجواب،

[ س ِ تِ ] ( اِخ ) لجوج، لجباز، پررو. پایه: چون غسالخان دست از سر سرتق برنکشید؛ خدای عزوجل لذت سحر بدو عنایت فرمود. ( اینجا غسالخانه است ) .

دوس داره فقط به حرف او توجه بشه و مستقل باشه


سرتق یعنی ی دنده فقط میخواد حرف حرف خودش باش لجباز و پُرو بازیگوش . شیطون . و دوست نداره کسی رو حرفش حرف بزن

سِرتِق -
لجاج، لجباز، خیره سر، مُصِر - پُر رُو، یکدنده، کلّه شَق! - آویزون، پاپی شدن! -
سرکش گر، ستیزه جو، جنگجو، چالش جو! - طُغث، وِزِّه، آتیشپاره، وَرپریده، جِقِل!

لجباز شیرین

لجوج از روی شیطنت

لجباز. یه دنده.

گستاخ، بی چشم ورو، لجاج، لجباز، خیره سر، مُصِر - پُر رُو، یکدنده، کلّه شَق! - آویزون، پاپی شدن! -
سرکش گر، ستیزه جو، جنگجو، چالش جو! - طُغث، وِزِّه، آتیشپاره، وَرپریده، جِقِل!

لجباز ، پررو، کله شق

بهترین واژگان پارسی در جای سرتق
ستیزگر
و
پیکارجو
است. لج که دوستان پیشنهاد داده اند واژه ای تازیست بر آرِش ( چم ) لگد در برابر مشت.

لجوج ، یک دنده والبته شجاع ودلیر

سرتق:کله شق، یک دنده ، پررو والبته شجاع

این واژه در واقع مفهومی مثبت است به معنای �بسیار راسخ�. . . مثلا در ارتش لقب فرماندهان بسیار غیور و راسخ در راه خود بوده است. . . سپاس.

شخصی که از رو نمیره و شرم و حیا حالیش نیست و به حد و اعتدال اعتنا نمیکنه

لجباز
یه دنده
بد قلق
حرف خودش درسته

سرتق کلمه ای ترکی است به معنی اسب چموش و همچنین آدم لجباز و پر رو

کلمه سرتق از سرتلماق به معنی زیاد پررو بودن و لجبازی و لوس شدن هست

ریشش از سرتلماق ترکی گرفته شده و تورکی هست

بعضی از پان های کشورمون فازشون معلوم نیست نمی پسندند گویا : )

سرتق یک کلمه با بار منفی هست بعضی از عزیزان با بار مثبت معنیش کردن که به نظرم صحیح نیست.


کلمات دیگر: