لواف
فارسی به انگلیسی
seller(or maker) of tent-materials
فرهنگ فارسی
گلیم باف، زیلوباف
( صفت ) ۱- زیلوباف . ۲- سازند. لوازم چادرو خیمه . ۳- جوال باف . ۴ - پاتاوه باف پای تابه فروش .
( صفت ) ۱- زیلوباف . ۲- سازند. لوازم چادرو خیمه . ۳- جوال باف . ۴ - پاتاوه باف پای تابه فروش .
فرهنگ معین
(لَ وّ ) [ ع . ] (ص فا. ) ۱ - زیلوباف . ۲ - سازندة لوازم چادر و خیمه . ۲ - جوال باف .
لغت نامه دهخدا
لواف. [ ل َوْ وا ] ( ع ص ) گستردنی زلیه ساز. ( منتهی الارب ). لباف ( در تداول عامه فارسی زبانان ). جوال باف. پاتاوه باف. پلاس باف. ( مهذب الاسماء ) ( ملخص اللغات حسن خطیب ). پای تابه فروش. ( مهذب الاسماء ). صاحب آنندراج گوید: کسی که ریسمان و جدار ( ؟ ) و کره ( ؟ ) و غیره سازد و این عربی است و به فارسی شالنگی و در هندوستان شلنگی گویند :
من عاشق خسته مستمند
ز لواف افتاده ام در کمند
زمویی که او ریسمان بافته
رگم را به تار غمش تافته.
من عاشق خسته مستمند
ز لواف افتاده ام در کمند
زمویی که او ریسمان بافته
رگم را به تار غمش تافته.
میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
گلیم باف، زیلو باف.
کلمات دیگر: