کلمه جو
صفحه اصلی

کرمک

فارسی به انگلیسی

maggot, worm


pinworm, oxyuris, oxyuriasis, maggot

pinworm, oxyuriasis


مترادف و متضاد

pinworm (اسم)
کرمک

فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از کرمها ی طفیلی از راست. نماتود ها و از رد. کرمها ی گرد که بدنی کوچک و باریک و سفید رنگ دارد . نر و ماد. این جانور از هم جدا هستند . طول نر ها بین ۵ تا ۶ میلیمتر و ماده ها بطول ۹ تا ۱۲ میلیمترند . ماده تخمها ی خود را در چین های مخرج میریزد و بهمین سبب موجب خارش شدید میشود . خاراندن مخرج و آلوده شدن انگشتان سبب آلودگی ظروف و اشخاص باین انگل میگردد و در دختر بچه ها ممکنست کرم وار مهبل شود و ایجاد تحریک و ترشح کند و گاهی در پسر بچه ها نیز وارد مجرای ادرار میشود کرم سنجاقی او کسیور .
در موید الفضلا بمعنی طعامی باشد که از باقلا پزند.

فرهنگ معین

(کِ مَ ) (اِمصغ . ) ۱ - نوعی سوپاپ لاستیک دوچرخه که در موقع باد زدن به طور خودکار باز و بسته می شود و از خروج باد لاستیک جلوگیری می کند. ۲ - نوعی کرم کوچک سفید رنگ که در چین های مخرج (خصوصاً انسان ) تخم ریزی می کند.

لغت نامه دهخدا

کرمک . [ ک َ م َ ] (اِ) در مؤیدالفضلاء بمعنی طعامی باشد که از باقلا پزند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


کرمک. [ ک ِ م َ ] ( اِ مصغر ) تصغیر کرم. ( برهان ) ( آنندراج ). کرم کوچک. ( ناظم الاطباء ). کرم خرد. ( یادداشت مؤلف ) :
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمک شب تاب ناگه می بتافت.
رودکی.
سبک سیمبر پیش مادر بگفت
از آن سیب و آن کرمک اندر نهفت.
فردوسی.
تو که از کرمکی بیازاری
چه کنی بر دگر کسان ماری.
سنائی.
مرغ از درخت فرودآمد تا بوزینگان را حدیث کرمک شبتاب بهتر معلوم کند. ( کلیله و دمنه ).
بلبل خردم که خورد بس کندم کرمکی
کرم قزم در هنر زآن نکنم کرمکی.
خاقانی.
مگر دیده باشی که در باغ و راغ
بتابد بشب کرمکی چون چراغ.
سعدی.
ببین کاتشی کرمک خاکزاد
جواب از سر روشنایی چه داد.
سعدی ( بوستان چ یوسفی ص 291 ).
- کرمک چوبخوار ؛ دیوچه. موریانه. ارضه. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دیوچه و موریانه شود.
- کرمک درافتادن در چیزی ؛ اساسه. سوس. ( منتهی الارب ). رجوع به اساسه و سوس شود.
- کرمک دندان خواره ؛ قَصمَلة. ( منتهی الارب ). رجوع به قصمله شود.
|| مگس طلایی. ( ناظم الاطباء ). || بیماریی در دبر و آن خارشی است که در آنجا پدید آید و بیشتر اطفال را عارض شود و علاج آن چکانیدن چند قطره نفت به موضع است. خارشک. ( یادداشت مؤلف ). یکی از کرمهای طفیلی از راسته نماتودها و از رده ٔکرمهای گرد که بدنی کوچک و باریک و سفیدرنگ دارد. نر و ماده این جانور از هم جدا هستند. طول نرها بین 5 تا 6 میلیمتر و ماده ها 9 تا 12 میلیمتر است ماده تخمهای خود را در چینهای مخرج می ریزد و بهمین سبب موجب خارش شدید می شود. خاراندن مخرج و آلوده شدن انگشتان سبب آلودگی ظروف و اشخاص به این انگل میگردد و در دختربچه ها ممکن است کرم وارد مهبل شود و ایجاد تحریک و ترشح کند و گاهی در پسربچه ها نیز وارد مجرای ادرار گردد. کرم سنجاقی. اوکسیور. ( از فرهنگ فارسی معین ). || اشنان که بدان رخت شویند. || لغز و چیستان. ( برهان ) ( آنندراج ). و این ظاهراً مصحف پردک و بردک است. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به پردک ، بردک و کردک شود.

کرمک. [ ک َ م َ ] ( اِ ) در مؤیدالفضلاء بمعنی طعامی باشد که از باقلا پزند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

کرمک . [ ک ِ م َ ] (اِ مصغر) تصغیر کرم . (برهان ) (آنندراج ). کرم کوچک . (ناظم الاطباء). کرم خرد. (یادداشت مؤلف ) :
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمک شب تاب ناگه می بتافت .

رودکی .


سبک سیمبر پیش مادر بگفت
از آن سیب و آن کرمک اندر نهفت .

فردوسی .


تو که از کرمکی بیازاری
چه کنی بر دگر کسان ماری .

سنائی .


مرغ از درخت فرودآمد تا بوزینگان را حدیث کرمک شبتاب بهتر معلوم کند. (کلیله و دمنه ).
بلبل خردم که خورد بس کندم کرمکی
کرم قزم در هنر زآن نکنم کرمکی .

خاقانی .


مگر دیده باشی که در باغ و راغ
بتابد بشب کرمکی چون چراغ .

سعدی .


ببین کاتشی کرمک خاکزاد
جواب از سر روشنایی چه داد.

سعدی (بوستان چ یوسفی ص 291).


- کرمک چوبخوار ؛ دیوچه . موریانه . ارضه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دیوچه و موریانه شود.
- کرمک درافتادن در چیزی ؛ اساسه . سوس . (منتهی الارب ). رجوع به اساسه و سوس شود.
- کرمک دندان خواره ؛ قَصمَلة. (منتهی الارب ). رجوع به قصمله شود.
|| مگس طلایی . (ناظم الاطباء). || بیماریی در دبر و آن خارشی است که در آنجا پدید آید و بیشتر اطفال را عارض شود و علاج آن چکانیدن چند قطره نفت به موضع است . خارشک . (یادداشت مؤلف ). یکی از کرمهای طفیلی از راسته ٔ نماتودها و از رده ٔکرمهای گرد که بدنی کوچک و باریک و سفیدرنگ دارد. نر و ماده ٔ این جانور از هم جدا هستند. طول نرها بین 5 تا 6 میلیمتر و ماده ها 9 تا 12 میلیمتر است ماده تخمهای خود را در چینهای مخرج می ریزد و بهمین سبب موجب خارش شدید می شود. خاراندن مخرج و آلوده شدن انگشتان سبب آلودگی ظروف و اشخاص به این انگل میگردد و در دختربچه ها ممکن است کرم وارد مهبل شود و ایجاد تحریک و ترشح کند و گاهی در پسربچه ها نیز وارد مجرای ادرار گردد. کرم سنجاقی . اوکسیور. (از فرهنگ فارسی معین ). || اشنان که بدان رخت شویند. || لغز و چیستان . (برهان ) (آنندراج ). و این ظاهراً مصحف پردک و بردک است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به پردک ، بردک و کردک شود.

فرهنگ عمید

۱. کرم کوچک.
۲. نوعی کرم کوچک و سفید که انگل لولۀ گوارش است و با تخم ریزی در اطراف مخرج باعث خارش شدید می شود.

دانشنامه عمومی

ICD 127.4
Enterobius vermicularis (لینه، ۱۷۵۸)
Enterobius anthropopitheci (گدولست، ۱۹۱۶)
Enterobius gregorii (هوگوت، ۱۹۸۳) (مورد اختلاف)
کرمک (Pinworm)، کرم اکسیور، کرم سنجاقی (در ایالات متحده) یا کرم نشیمن گاهی، نام کرمی لوله ای است که انگل روده ای انسان به ویژه کودکان به حساب می آید. این کرم می تواند باعث عارضه انتروبیازیز یا عفونت کرم سنجاقی شود. کرمک از نظر طبقه بندی، در خانواده اکسیوریده قرار می گیرد.
کرم سنجاقی یک کرم لوله ای به حساب می آید. همچنین سه گونه دیگر از کرمک نیز با قطعیت شناخته شده است.
کرمک در هر سنی دیده می شود. به دلیل رفتارها، ارتباطات، و چرخه زندگی کرم بیشتر در سنین پیش دبستانی و دبستانی شایع تر است. کرمک شایع ترین عفونت انگلی در انسان است. در نواحی سردسیر بین سفیدپوستان و تا سن ۲ سالگی شایع می باشد. تعداد مبتلایان در جهان ۴۳ میلیون نفر است. این کرم فقط انگل انسان بوده ولی به ندرت ممکن است شامپانزه را نیز آلوده کند. موارد ابتلا در زنان بیش از مردان گزارش شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

کِرمک (threadworm)
(یا: کرم سنجاقی) کرمی از خانوادۀ نماتودها. ممکن است رودۀ انسان را آلوده کند. این کرم نسبتاً بی ضرر است و عمدتاً در کودکان دیده می شود.

پیشنهاد کاربران

کرمک : [ قطعات دوچرخه ] یک لوله لاستیکی است که دور سوزن باد قرار می گیرد و کار شیر یکطرفه را انجام می دهد .


کلمات دیگر: