کلمه جو
صفحه اصلی

شنگیدن

فارسی به انگلیسی

crave, long, to be ticklish

to be ticklish


crave, long


فرهنگ فارسی

( مصدر ) یا شنگیدن دل کسی . غنج زدن دل وی خواستار بودن وی کسی یا چیزی را .

فرهنگ معین

(شَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) ۱ - سرو گوش جنبیدن . ۲ - میل به عمل خلاف داشتن .

لغت نامه دهخدا

شنگیدن. [ ش َ دَ ] ( مص ) جنبیدن سر و گوش. خواستار شوخی و بازی و تفریح و عیش و نشاط بودن. داشتن هوسهایی که معمولاً جوانان و نوجوانان از دختران و پسران نوبلوغ از آنها برخوردارند. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ).
- شنگیدن دل برای چیزی یا کسی ؛ خواهان آن بودن. در تداول عامه ، دل من ، دل او برای فلان میان عشق و هوس به نوبت می زند. ( یادداشت مؤلف ): کیه کیه در میزنه من دلم می شنگه. درُ با لنگر میزنه من دلم می شنگه. ( از تصنیف شیدا ) ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: