کلمه جو
صفحه اصلی

عناء

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِ. ) رنج ، زحمت ، دردسر.

لغت نامه دهخدا

عناء. [ ع َ ] ( ع مص ) رنج دیدن. ( از منتهی الارب ). || بندی گردیدن. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ). اسیر گشتن. ( از اقرب الموارد ). || رویانیدن زمین گیاه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شمیدن. ( از منتهی الارب ). بوییدن. ( از اقرب الموارد ). || پدید آمدن گیاه. ( از منتهی الارب ). || ضبط آب کثیر نتوانستن مشک ، پس برآمدن آب. || فرودآمدن کارها بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخت و شاق گشتن کار بر کسی. ( از اقرب الموارد ). || فروتنی و خواری نمودن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خضوع و فروتنی. ( ناظم الاطباء ). || آشکارا کردن. ( از منتهی الارب ). ظاهر گردانیدن. ( از اقرب الموارد ). || برآوردن چیزی را. || ( اِ ) رنج. ( از منتهی الارب ). رنج و مشقت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

عناء. [ ع ِ ] ( ع مص ) منازعت کردن با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رنجانیدن. || رنج کشیدن. ( ناظم الاطباء ). معاناة. رجوع به معاناة شود.

عناء. [ ع َ ] (ع مص ) رنج دیدن . (از منتهی الارب ). || بندی گردیدن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). اسیر گشتن . (از اقرب الموارد). || رویانیدن زمین گیاه را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شمیدن . (از منتهی الارب ). بوییدن . (از اقرب الموارد). || پدید آمدن گیاه . (از منتهی الارب ). || ضبط آب کثیر نتوانستن مشک ، پس برآمدن آب . || فرودآمدن کارها بر کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت و شاق گشتن کار بر کسی . (از اقرب الموارد). || فروتنی و خواری نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خضوع و فروتنی . (ناظم الاطباء). || آشکارا کردن . (از منتهی الارب ). ظاهر گردانیدن . (از اقرب الموارد). || برآوردن چیزی را. || (اِ) رنج . (از منتهی الارب ). رنج و مشقت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


عناء. [ ع ِ ] (ع مص ) منازعت کردن با کسی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رنجانیدن . || رنج کشیدن . (ناظم الاطباء). معاناة. رجوع به معاناة شود.



کلمات دیگر: