۱ - (اسم ) پراکنده شونده . ۲ - ( صفت ) پراکنده شاخ شاخ .
متشعب
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(مُ تَ شَ عِّ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) پراکنده شونده . ۲ - (ص . ) پراکنده ، شاخ شاخ .
لغت نامه دهخدا
متشعب. [ م ُ ت َ ش َع ْ ع ِ ] ( ع ص ) پراکنده شونده و پراکنده و شاخ شاخ. ( آنندراج ). متفرق و منقسم و شاخه شاخه شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تشعب شود.
فرهنگ عمید
شاخه شاخه شده، شاخ شاخ، پراکنده.
کلمات دیگر: