موضعی است نام جایی است که در شعر اعشی آمده است .
غیله
فرهنگ فارسی
موضعی است نام جایی است که در شعر اعشی آمده است .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
غیلة. [ غ َ ل َ ] (ع اِ) اسم مرت از غَیل . (اقرب الموارد). رجوع به غیل شود. || (ص ) زن فربه . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). المراءة السمینة. (از اقرب الموارد).
غیلة. [ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). نام جایی است که در شعر اعشی آمده است . (از معجم البلدان ).
غیلة. [ ل َ ] (ع اِمص ) رضاع و شیردهی با جماع ، یا جماع بر حمل یا شیر، و منه الحدیث : «لقد هممت ان انهی عن الغیلة» و یقال : اضرت الغیلة بولد فلان ؛ یعنی غیلة بفرزند فلانی زیان رسانید و این را آنگاه گویند که مرد با وی در حال رضاع جماع کند. (از منتهی الارب ). نوع است از غالت تغیل غَیلا. اسم مصدر است از «اُستُغیلَت ِ المراءة»، گویند: هذا الصبی افسدته الغیلة. (از اقرب الموارد). || (اِ) ریه مانندی که شتر وقت مستی از دهن برآرد. (منتهی الارب ) شِقشِقَة. (اقرب الموارد). || مکر. (منتهی الارب ). خدیعة. (از اقرب الموارد). فریب . || (اِمص ) قتل و کُشش ناگهانی . (منتهی الارب ). اغتیال . (اقرب الموارد). اسم از اغتیال . (منتهی الارب ). یقال : قتله غیلة؛ یعنی بفریب بجایی برد و کشت آن را (منتهی الارب )؛ یعنی او را فریب داد و بجایی برد و کشت . (از اقرب الموارد).
- قتل غیله ؛ کشتن بناگاه . کشتن ناآگاهان . کشتن بی آگاهی مقتول . فتک . ترور .
غیلة. [ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) ناگهانی . کشتن کسی بی آگاهی او. کشتن کسی بناگاه . رجوع به غیلَة شود.
فرهنگ عمید
۲. کشتن ناگهانی، ناگهان کسی را کشتن، ترور.