کلمه جو
صفحه اصلی

قلنسوه

فارسی به انگلیسی

mitre


عربی به فارسی

باشلق يا کلا ه مخصوص کشيشان , روسري , روپوش , کلا هک دودکش , کروک درشکه , اوباش , کاپوت ماشين


فرهنگ فارسی

( اسم ) کلاه دراز جمع : قلانس قلانیس .
نام جایی است در اندلس از توابع بلنسیه .

فرهنگ معین

(قَ لَ سُ وَ یا وِ ) [ ع . قلنسوة ] (اِ. ) کلاه دراز، ج . قلانس ، قلانیس .

لغت نامه دهخدا

( قلنسوة ) قلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ ] ( ع اِ ) کلاه دراز. ( منتهی الارب ).

قلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ] ( اِخ ) دژی است نزدیک رمله در سرزمین فلسطین. در این قلعه عاصم بن ابی بکربن عبدالعزیزبن مروان و عمروبن ابی بکر و عبدالملک وابان و مسلمه فرزندان عاصم و گروهی دیگر کشته شدند. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

قلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ ] ( اِخ ) نام جایی است در اندلس ازتوابع بلنسیة. رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 245 شود.

قلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ ] (اِخ ) نام جایی است در اندلس ازتوابع بلنسیة. رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 245 شود.


قلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ ] (ع اِ) کلاه دراز. (منتهی الارب ).


قلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ] (اِخ ) دژی است نزدیک رمله در سرزمین فلسطین . در این قلعه عاصم بن ابی بکربن عبدالعزیزبن مروان و عمروبن ابی بکر و عبدالملک وابان و مسلمه فرزندان عاصم و گروهی دیگر کشته شدند. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

نوعی کلاه دراز.

دانشنامه عمومی

قلنسوه (به لاتین: Qalansawe; عبری: קַלַנְסֻוָה) یک شهر عرب نشین در استان مرکز اسرائیل است. در سال ۲۰۱۶ جمعیت این شهر ۲۱٬۸۹۳ نفر بود.
קַלַנְסֻוָה
قلنسوة

دانشنامه آزاد فارسی

قَلَنْسوه
(یا: طویله؛ کُمّه) کلاهی گرد، بلند، مخروطی شکل و سیاه رنگ. جنس این کلاه از کرک یا پشم بره یا پوست سمور، و در جایی که روی سر سوار می شد، نسبتاً چهارگوشه و متمایل به گرد بود و از داخل چوب هایی نازک آن را استوار نگه می داشت. منشأ قلنسوه را از کلاهی یونانی به نام تیاره در دورۀ هخامنشیان می دانند. کلاه های بلند و گردشدۀ پارتی، که در دورۀ ساسانیان نیز رواج داشت، نوعی قلنسوه بود. قلنسوه کلاهی ایرانی بود که به جامعۀ عرب وارد شد. خلفای اموی و عباسی آن را برسر می نهادند. عباسیان بر قلنسوه خود قطعه ای الماس نصب می کردند؛ در قسمت پایین کلاه، یعنی روی سر، عمامۀ سیاهی می بستند که در آن صورت به آن رُصافیه می گفتند. قلنسوه در دورۀ مأمون عباسی تاحدودی از رواج افتاد، اما معتصم، هشتمین خلیفه، آن را مرسوم کرد و آن را معتصمیات نامید. این کلاه از روزگار منصور، دومین خلیفه، تا روزگار مستعین، دوازدهمین خلیفه، بلند و دراز بود، اما مستعین آن را کوتاه تر کرد. گاه بر قلنسوه طیلسان می انداختند. در سال های بعد، به جای قلنسوه، طربوش (تربوش) یا فینه معمول شد. امرای آل باوند، وزرا، امرا، درباریان و حتی مردم عادی دورۀ طاهریان، امرای صفاری، برخی از دراویش و صفویان دورۀ ساسانی و سلاطین آل بویه همگی قلنسوه به سر می گذاشتند. قلنسوه در زمان حکومت امویان در اسپانیا معمول بوده است.


کلمات دیگر: