کلمه جو
صفحه اصلی

قنطار

فارسی به انگلیسی

talent


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پوست گاوی که درون آن را پر زر کرده باشند ۲ - واحد وزن معادل یکهزار و دویست اوقیه یا مساوی یکصد و بیست رطل جمع : قناطیر . توضیح در وزن قنطار اختلاف کرده اند : بعض آنرا۴٠٠٠ دینار یا ۱٠٠ من و ۱٠٠ رطل و ۱٠٠ مثقال و ۱٠٠ درهم گفته اند برخی ۱۲٠٠ اوقیه یا ۱۲٠ رطل و برخی ۴٠ اوقیه از زر یا ۱۲٠٠ دینار ۸٠ /٠٠٠ درهم یا ۱٠٠ رطل زر و سیم : از زرد و سرخ مرد بنفریبد ناراست صره وی و قناطارش .

فرهنگ معین

(قَ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - وزنی در حدود صد رطل . ۲ - مال بسیار و پوست گاو که پر از زر باشد.

لغت نامه دهخدا

قنطار. [ق ِ ] ( معرب ، اِ ) تازگی عود بخور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || پوست گاو پر از زر. ( برهان ) . || مقدار چهل اوقیه از زر یاهزار اوقیه از آن یا دوصددینار یاهزار دو صد اوقیه یا هفتاد هزار دینار یا هشتادهزار درهم یا یکصد رطل از زر یا از سیم یاهزار دینار یا یک پوست گاو پر از زر یا از سیم. ( منتهی الارب ). ج ، قناطیر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). وزن چهل اوقیه از طلا یاهزار و دویست دینار یاهزار و دویست اوقیه و گویند هفتادهزار دینار و گویند هشتادهزار درهم و گویند صد رطل طلا یا نقره و گویند هزار دینار و گویند مشک گاو پر از طلا یا نقره و گویند مال فراوان بر روی هم. ( اقرب الموارد ). و قنطار در شام صد رطل است. ( اقرب الموارد ). || ساداوران است و آن چیزی است مانند صمغ و در درون بیخ درخت گردکان میباشد. خون را ببندد و قطع اسهال کند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. واحد اندازه گیری وزن، برابر با حدود صد رطل.
۲. مال بسیار.
۳. پوست گاو پر از زر: به قنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱: ۸۵ ).

دانشنامه عمومی

قنطار از ریشهٔ لاتینی کنتاریوس است. قنطار از آن اوزانی است که در اندازهٔ آن اختلاف نظر بسیار است. این کلمه در ردیف مقیاسات وزنی اسلامی و عرب قرار گرفته و در سلسلهٔ اوزان قدیم عرب معادل صد رطل بوده است. قنطار در مورد تعداد زیادی از سکهٔ طلا معمولاً ۱۰٬۰۰۰ دینار نیز به مقدار ۴۲ و نیم کیلوگرم بکار رفته است. در قرآن به معنی مال فراوان و بسیار آمده است. معمولاً قنطار را برابر یکصد رطل و جمع آن را قناطیر نوشته اند. این کلمه در پیش از اسلام هم رایج بوده است. ابن اخوه قنطار قرآن را برابر ۲۲۰۰ اوقیه نوشته است.
«قنطار». لغت نامه دهخدا. دریافت شده در ۸ خرداد ۱۳۹۱.
بطورکلی به مال فراوانی که بر روی هم انباشته شده باشد، گفته می شود. از جمله قنطار به وزن چهل اوقیه از طلا یا ۱۲۰۰ دینار یا ۱۲۰۰ اوقیه و همچنین به ۷۰٬۰۰۰ دینار یا ۸۰٬۰۰۰ درهم یا ۱۰۰ رطل طلا یا نقره یا هزار دینار یا مشک گاو پر از طلا یا نقره است. قنطار در شام برابر با ۱۰۰ رطل است.

دانشنامه آزاد فارسی

قِنطار
(صورت مفرد واژۀ عربی قناطیر به معنی مال و اموال فراوان) مقیاسی قدیمی برای وزن، برابر با ۱۰۰ رطل. این عبارت دست کم از دورۀ هخامنشیان در حکم مقیاس وزن در ایران رواج داشته است. اعراب نیز با آن آشنایی کامل داشتند و از راه زبان عربی به صورت Quintal (کنتال) وارد زبان فرانسوی شده است. هرودوت میزان خراج (مالیات) شهرستان ها به مرکز شاهنشاهی داریوش را ۹۸۸۰ قنطار اوبوئی ذکر کرده که منظور از قنطار مقدار زیادی سکۀ طلا بوده است. از آن جا که رطل خود انواع گوناگونی داشته، وزن قنطار در نواحی مختلف، متفاوت بوده است؛ مثلاً برحسب رطل استانبولی ۲۵۶ کیلوگرم، برحسب رطل بغدادی۳۲.۴ کیلوگرم، برحسب رطل کویتی۴۴.۵۲ کیلوگرم، برحسب رطل مدنی ۴۸.۶کیلوگرم، و برحسب رطل ملکی۶۴.۸ کیلوگرم. کلمۀ قنطار سه بار در قرآن (دو بار در سورۀ آل عمران و یک بار در سورۀ نساء) آمده است.


کلمات دیگر: