باکله
فارسی به انگلیسی
brainy, able-minded
brainy
فارسی به عربی
متهور
مترادف و متضاد
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله
تند، زننده، نوک تیز، نوک دار، حاد، تیز، زیرک، باکله، بران، هشیار
باکله، تیز هوش
فرهنگ فارسی
عاقل پیش بین
لغت نامه دهخدا
باکله. [ک َل ْ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) ( از با+ کله ، سر ) در تداول عامه ، عاقل. پیش بین. بسیار خردمند. باعقل. با سیاست خوب. ( یادداشت مؤلف ). بامغز. و رجوع به کله شود.
گویش مازنی
/baakele/ باقلا
/baa kalle/ آدم با شعور و خوش فکر
/baa kalle/ آدم با شعور و خوش فکر
باقلا
کلمات دیگر: