معنی: امین تر، امانت دار تر
ادی
فرهنگ اسم ها
معنی: امین تر، امانت دار تر
فرهنگ فارسی
از اطبائ دوره فترت بین ابقراط و جالینوس
لغت نامه دهخدا
ادی . [ ] (اِخ ) طرسوسی . از اطباء دوره ٔ فترت بین ابقراط و جالینوس است . رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 36 شود.
ادی . [ اَ دی ی ] (ع ص ) آوند خرد. خیک خرد. یا آوند میانه . خیک میانه . || مرد سبک و چالاک . || مال اندک . || ثوب ادی ؛ جامه ٔ فراخ .یدی ّ. || (اِ) آمادگی : نحن علی اَدی ّالصلوة؛ ما بر آمادگی نمازیم . || ساز. یراق .
ادی . [ اَدْ دا ] (اِخ )از اعلام مردان عربست از جمله نام پدر مالک تابعی .
ادی . [ اَدْی ْ ] (ع مص ) اَدْو. فریب دادن . فریفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
ادی . [ اُ دَی ی ] (اِخ ) نام جد معاذبن جبل .
ادی .[ اُ دی ی ] (ع مص ) ستبر شدن شیر تا جغرات گردد. (تاج المصادر بیهقی ). بسته شدن شیر یا ماست . (زوزنی ). غلیظ شدن شیر. || بسیار شدن چیزی . || صالح شدن خیک که در آن دوغ زده و مسکه گیرند.
ادی. [ اَ دی ی ] ( ع ص ) آوند خرد. خیک خرد. یا آوند میانه. خیک میانه. || مرد سبک و چالاک. || مال اندک. || ثوب ادی ؛ جامه فراخ.یدی . || ( اِ ) آمادگی : نحن علی اَدی الصلوة؛ ما بر آمادگی نمازیم. || ساز. یراق.
ادی.[ اُ دی ی ] ( ع مص ) ستبر شدن شیر تا جغرات گردد. ( تاج المصادر بیهقی ). بسته شدن شیر یا ماست. ( زوزنی ). غلیظ شدن شیر. || بسیار شدن چیزی. || صالح شدن خیک که در آن دوغ زده و مسکه گیرند.
ادی. [ اَدْی ْ ] ( ع مص ) اَدْو. فریب دادن. فریفتن. ( تاج المصادر بیهقی ).
ادی. [ اَدْ دا ] ( اِخ )از اعلام مردان عربست از جمله نام پدر مالک تابعی.
ادی. [ اُ دَی ی ] ( اِخ ) نام جد معاذبن جبل.
ادی. [ ] ( اِخ ) طرسوسی. از اطباء دوره فترت بین ابقراط و جالینوس است. رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 36 شود.
ادی. [ ] ( اِخ ) طرسوسی. از اطباء دوره فترت بین ابقراط و جالینوس است. رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 36 شود.
اﷲدی. [ اَل ْ لاه ] ( اِخ ) دهی است بخش پشت آب شهرستان زابل ، در 6 هزارگزی جنوب خاوری بنجار، و 13 هزارگزی شوسه زاهدان به زابل ، جلگه و گرم معتدل است. سکنه آن 158 تن هستند که مذهب تشیع دارند و بفارسی و بلوچی سخن میگویند. آب آن از رود هیرمند، و محصول آن غلات ، و شغل مردم زراعت است.، وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
دانشنامه عمومی
فهرست شهرهای هند
انگلیسی
فرانسوی
عربی
گویش مازنی
ادایی
۱بار دیگر دوباره ۲ یکی دیگر ۳بعد