کلمه جو
صفحه اصلی

تت

فرهنگ فارسی

( صفت ) لمه ایست که برای راندن سگ گویند.
مرکز بخشی در ناحیه دیپ است که در ولایت ین مارتیم و بر کنار راه آهن رون به دیپ واقع است .

لغت نامه دهخدا

تت. [ ت ِ ] ( اِخ ) ( عید... ) یکی از مراسم مذهبی است که بوسیله مردم «آنام » رسمیت یافت. این عید در اولین روز سال چینیان ( بین بیستم ژانویه و نوزدهم فوریه ) برگزار میگردد.

تت. [ ت ِ ] ( اِخ ) شط کوچکی است در جنوب فرانسه که از پیرنه شرقی سرچشمه گرفته وارد دریای مدیترانه میشود و صد و بیست هزار گز طول دارد.

تت. [ ت ُ ] ( اِخ ) مرکز بخشی در شهرستان «دیپ » است که در ایالت «سن مارتیم » و بر کنار راه آهن «رون » به «دیپ » واقع است و 720 تن سکنه دارد.

تت . [ ت ِ ] (اِخ ) (عید...) یکی از مراسم مذهبی است که بوسیله ٔ مردم «آنام » رسمیت یافت . این عید در اولین روز سال چینیان (بین بیستم ژانویه و نوزدهم فوریه ) برگزار میگردد.


تت . [ ت ِ ] (اِخ ) شط کوچکی است در جنوب فرانسه که از پیرنه ٔ شرقی سرچشمه گرفته وارد دریای مدیترانه میشود و صد و بیست هزار گز طول دارد.


تت . [ ت ُ ] (اِخ ) مرکز بخشی در شهرستان «دیپ » است که در ایالت «سن مارتیم » و بر کنار راه آهن «رون » به «دیپ » واقع است و 720 تن سکنه دارد.


گویش مازنی

/tet/ لفظی برای دور کردن سگ

لفظی برای دور کردن سگ


واژه نامه بختیاریکا

( تُ تُ ) چکه چکه؛ قطره قطره؛ تو تو بارو
( تَت (تحت) ) تخت؛ صاف؛ راحت


کلمات دیگر: