سخت آزمند گشن گردیدن
اهدام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اهدام. [ اَ] ( ع اِ ) ج ِ هِدم. جامه کهنه و در پی کرده یا خاص است به گلیم پشمینه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جامه های کهنه. ( مؤید ). و رجوع به هدم شود.
اهدام. [ اِ ] ( ع مص ) سخت آزمند گشن گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سخت آزمند گشن گشتن ناقة. مهدم ، نعت است از آن. ( آنندراج ). || در عبارت زیر بمعنی خراب کردن و منهدم ساختن است : بحکم مصلحت سیاست و رعایت جانب مروت ، افساد و اهدام ذات او واجب گردد. ( سندبادنامه ص 98 ).
اهدام. [ اِ ] ( ع مص ) سخت آزمند گشن گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سخت آزمند گشن گشتن ناقة. مهدم ، نعت است از آن. ( آنندراج ). || در عبارت زیر بمعنی خراب کردن و منهدم ساختن است : بحکم مصلحت سیاست و رعایت جانب مروت ، افساد و اهدام ذات او واجب گردد. ( سندبادنامه ص 98 ).
اهدام . [ اَ] (ع اِ) ج ِ هِدم . جامه ٔ کهنه و در پی کرده یا خاص است به گلیم پشمینه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه های کهنه . (مؤید). و رجوع به هدم شود.
اهدام . [ اِ ] (ع مص ) سخت آزمند گشن گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخت آزمند گشن گشتن ناقة. مهدم ، نعت است از آن . (آنندراج ). || در عبارت زیر بمعنی خراب کردن و منهدم ساختن است : بحکم مصلحت سیاست و رعایت جانب مروت ، افساد و اهدام ذات او واجب گردد. (سندبادنامه ص 98).
کلمات دیگر: