کلمه جو
صفحه اصلی

گوش کشان

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - در حال کشیدن گوش . ۲ - آرام و مطیع : جان گوش کشان آمد ( آید ) دل سوی خوشان آمد ( آید ) زیرا که بهار آمد رفت ( شد ) آن دل دیوانه ( مولوی )

لغت نامه دهخدا

گوش کشان. [ ک َ/ ک ِ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال کشیدن گوش. مجازاًآرام و مطیع و خالی از سرکشی و امتناع :
جان گوش کشان آمد دل سوی خوشان آمد
زیرا که بهار آمد رفت آن دی دیوانه.
مولوی.
|| ( اِ مرکب ) جمع گوش کش. رجوع به گوش کش شود.


کلمات دیگر: