خشک شدن شهر و زمین
امحال
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( اِ ) ~ع . ~ (مص ل . ) ۱ - قحطی و خشکسالی شدن . ۲ - بی حاصل شدن .
لغت نامه دهخدا
امحال. [ اِ] ( ع مص ) خشک شدن شهر و زمین. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بخشک سالی رسیدن مردم. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بقحط و خشکسالی رسیدن. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از آنندراج ). بقحط سالی رسیدن. ( مصادر زوزنی ).
امحال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مَحل. ( اقرب الموارد ). رجوع به محل شود.
امحال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مَحل. ( اقرب الموارد ). رجوع به محل شود.
امحال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَحل . (اقرب الموارد). رجوع به محل شود.
امحال . [ اِ] (ع مص ) خشک شدن شهر و زمین . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخشک سالی رسیدن مردم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بقحط و خشکسالی رسیدن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از آنندراج ). بقحط سالی رسیدن . (مصادر زوزنی ).
دانشنامه عمومی
ازبین بردن
کلمات دیگر: