(مُ صَ قَ ) [ ع . ملاصقة ] (مص ل . ) به هم چسبیدن .
ملاصقت
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
ملاصقت. [ م ُ ص َ / ص ِ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) چسبیدگی و پیوستگی. ( ناظم الاطباء ). ملاصقة. رجوع به ملاصقة شود.
ملاصقة. [ م ُ ص َ ق َ ] ( ع مص ) چسبانیدن و پیوسته کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملاصقة. [ م ُ ص َ ق َ ] ( ع مص ) چسبانیدن و پیوسته کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملاصقت . [ م ُ ص َ / ص ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) چسبیدگی و پیوستگی . (ناظم الاطباء). ملاصقة. رجوع به ملاصقة شود.
کلمات دیگر: