کلمه جو
صفحه اصلی

امیز قلمدون

فرهنگ معین

( آمیز قلمدون ) (قَ لَ )(اِمر. ) کوتاه شدة آقامیرزا قلمدان . ۱ - لقبی ریشخندآمیز که به کاتبان و منشیان دورة قاجاریه می داده اند. ۲ - کسی که از طریق قلم زندگی می کند، میرزا بنویس .

دانشنامه عمومی

آمیز قلمدون. آمیز قلمدون نمایشنامه ای از اکبر رادی است نوشته به سال ۱۳۷۱ که اولین اجرایش در ۱۳۷۳ برای ضبط تلویزیونی سرگرفت. بعدها در سال ۱۳۷۶ هادی مرزبان این نمایشنامه را در تالار چهارسوی مجموعه تئاترشهر به صحنه برد.
شکوهی
شوکت
حشمت
ماندانا
رکسانا
پیشکار
پیرمردی بازنشسته و اهلِ فرهنگ و ادب به نام «آقای شکوهی»، بیش از چهل سال است که با همسرش «شوکت»، زندگی ساده و بدون تجملی دارند. آن ها دو دختر به نام های «ماندانا» و «رکسانا» دارند که هر یک پس از ازدواج پی زندگی خود رفته اند و مشکلات و گرفتاری های خاص خود را دارند. خانم شکوهی که از یکنواختی زندگی خسته شده است، تصمیم گرفته که به خارج از کشور سفر کند. آقای شکوهی هم تمام دلخوشی اش، موفقیت های دوران کارمندی و مرور خاطراتِ شیرینِ گذشته است و این واقعیت مهم که هرگز در دوران کارمندی از موازین اخلاقی خود خارج نشده و همواره کارمندی صدیق و درستکار بوده است. از طرفی آن ها همسایه ای فضول و ثروتمند به نام «حشمت» دارند که مدام خانم شکوهی را درباره زندگی ساده شان تحریک می کند. آقای شکوهی که عشق و علاقه ای زلال و بی چون وچرا نسب به همسرش «شوکت» دارد، در فصل پایانی نمایش، شاخه گلی را که در باغجه پرورش داده به همسرش هدیه می کند و برای همیشه خاموش می شود.


کلمات دیگر: