کلمه جو
صفحه اصلی

مگو

فارسی به انگلیسی

unutterable

فرهنگ فارسی

۱ - ( فعل ) دوم شخص مفرد نهی از گفتن نگو . ۲ - ( صفت ) نا گفتنی : [ مثل آنکه راز مگویی را فاش میسازد با اشاره دست گفت ... ] ( شام . ۹ - ۳۲۸ )

فرهنگ معین

(مَ ) (ص . ) ناگفتنی ، سِرُ.

لغت نامه دهخدا

مگو. [ م َ ] ( ص ) نگفتنی. ( ناظم الاطباء ).
- سِرِّ ( راز ) مگو ؛ رازی که باید در پنهان داشتن آن منتهای کوشش را بجای آورد. سری که افشای آن خطرناک است. گاه نیز به طعن و تمسخر به حرف بی اهمیت یا رازی که برملا شده است اطلاق می شود: این سرّ مگو را کسی که نمی داند خواجه حافظ شیرازی است. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ).

دانشنامه عمومی

مگو (بم). مگو (بم)، روستایی از توابع بخش ریگان شهرستان بم در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان گاوکان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸ نفر (۴خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: