literal, who searches for dots and strokes
ملانقطی
فارسی به انگلیسی
literal
مترادف و متضاد
فضل فروش، عالم نما، کرم کتاب، ملانقطی
موشکاف، ملانقطی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آخوندی که در مورد ثبت نقطه های حروف در کلمات اصرار تام دارد ولی بمعنی و مفهوم آنها اعتنایی ندارد . ۲ - کسی که درباره سنتهای کهن ادبی مصر است [ ممکن است ملا نقطیهای چنانی استعمال کلمه مصرع را بجای مصراع غلط بشمارند .. ] ( جمال زاده . فاز . ۴ - ۱:۱۱ ص ۳۹ ح )
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
ملانقطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ ] ( ص مرکب ) کسی که با کم و زیاد شدن یک نقطه نوشته از خواندن آن عاجز آید. آدم کم سواد. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). آنکه تا تمام نقطه ها و اعراب و حرکات کلمه ای نوشته نباشد نتواند خواند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || آنکه به جزئیات رسوم و آداب قانون یا قاعده یا رسمی پای بند و مقید است و تا رعایت همه نشود امر را ناقص شمارد در صورتی که همه برای صحت امر ضروری نیست. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || آنکه تا تمام جزئیات امر را نداند شناختن آن نتواند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کلمات دیگر: