گول تر . احمق تر
اموق
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( آموق ) ( اِ. ) نک آماق .
لغت نامه دهخدا
اموق. [ اَم ْ وَ ] ( ع ن تف ) گول تر. احمق تر.
- امثال :
اموق من الرخمة.
اموق من نعامة.
رجوع به مجمعالامثال میدانی ص 661 شود.
- امثال :
اموق من الرخمة.
اموق من نعامة.
رجوع به مجمعالامثال میدانی ص 661 شود.
کلمات دیگر: