کلمه جو
صفحه اصلی

انبعاث

فارسی به انگلیسی

being appointed or receiving a mission

فرهنگ فارسی

برانگیخته شدن، روان شدن، فرستاده شدن
( مصدر ) ۱ - بر انگیخته شدن. ۲ - روان شدن . ۳ - فرستاده شدن . جمع : انبعاثات .

فرهنگ معین

(اِ بِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - برانگیخته شدن . ۲ - روان شدن . ۳ - فرستاده شدن ، ج . انبعاثات .

لغت نامه دهخدا

انبعاث. [ اِم ْ ب ِ ] ( ع مص ) برانگیخته شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( ترجمان علامه مهذب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ): اذ انبعث اشقی̍ها. ( قرآن 12/91 ). || فرستاده شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || برخاستن : انبعث فلان لشأنه ؛ یعنی برخاسته بکار خود رفت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || شتافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || برآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اندفاع. ( از اقرب الموارد ). || روان شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) .

فرهنگ عمید

۱. برانگیخته شدن.
۲. روان شدن.
۳. فرستاده شدن.
۴. شوق، میل.


کلمات دیگر: