ملي کردن , ملي شدن
امم
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
جمع امت
( اسم ) جمع امت . ۱ - پیروان انبیا . ۲ - گروهها .
گروهها . جماعتها
( اسم ) جمع امت . ۱ - پیروان انبیا . ۲ - گروهها .
گروهها . جماعتها
فرهنگ معین
(اُ مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ امت . ۱ - پیروان . ۲ - گروه ها.
لغت نامه دهخدا
امم. [ اُ م َ ] ( ع اِ )ج ِ امّة. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). گروهها.جماعتها : مرابیع کرم و ینابیع حکم و مصابیح ظلم و مجاریح امم بودند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
منکسرتر خود نباشم از عدم
کز دهانش آمدستند این امم.
کجاست در همه عالم وثوق اهل بها؟
خلیفه پدر و عم باتفاق امم.
سلطان یمین دولت و پیرایه ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم.
حافظ خلق خدا ناصر دین امم.
نبی البرایا شفیعالامم.
امم. [ اَ م َ ] ( ع مص ) قرب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). نزدیک شدن. || ( اِ ) نزدیکی. ( از المرجع ). گویند اخذت ذلک من امم ؛ ای من قرب. ( از اقرب الموارد ). || چیزی اندک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): گویند ماسألت الا امماً؛ ای شیئاً یسیراً. ( از اقرب الموارد ). || امر بَیّن و آشکار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || قصد وسط. ( از اقرب الموارد ). قصد نه دور و نه نزدیک. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . چیزی که نه نزدیک باشد و نه دور. ( آنندراج ). || ( ص ) قریب. ( ناظم الاطباء ): و جیرة ما هم لو انّهم امم. زهیر. ( از المرجع ). || مقابل. ( ناظم الاطباء ). ازاء، گویند داری امم دارک. ( از المرجع ).
منکسرتر خود نباشم از عدم
کز دهانش آمدستند این امم.
مولوی ( مثنوی ).
جز آستانه فضلت که مقصد امم است کجاست در همه عالم وثوق اهل بها؟
سعدی.
سر ملوک جهان پادشاه روی زمین خلیفه پدر و عم باتفاق امم.
سعدی.
|| پیروان پیغامبران : سلطان یمین دولت و پیرایه ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم.
فرخی.
شاه جهان بوسعید ابن یمین دول حافظ خلق خدا ناصر دین امم.
منوچهری.
کریم السّجایا جمیل الشّیَم نبی البرایا شفیعالامم.
( بوستان ).
|| حسان الوجوه طوال الامم ؛ نیکوروی و بلندقد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به امة و امت شود.امم. [ اَ م َ ] ( ع مص ) قرب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). نزدیک شدن. || ( اِ ) نزدیکی. ( از المرجع ). گویند اخذت ذلک من امم ؛ ای من قرب. ( از اقرب الموارد ). || چیزی اندک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): گویند ماسألت الا امماً؛ ای شیئاً یسیراً. ( از اقرب الموارد ). || امر بَیّن و آشکار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || قصد وسط. ( از اقرب الموارد ). قصد نه دور و نه نزدیک. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . چیزی که نه نزدیک باشد و نه دور. ( آنندراج ). || ( ص ) قریب. ( ناظم الاطباء ): و جیرة ما هم لو انّهم امم. زهیر. ( از المرجع ). || مقابل. ( ناظم الاطباء ). ازاء، گویند داری امم دارک. ( از المرجع ).
امم . [ اَ م َ ] (ع مص ) قرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن . || (اِ) نزدیکی . (از المرجع). گویند اخذت ذلک من امم ؛ ای من قرب . (از اقرب الموارد). || چیزی اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): گویند ماسألت الا امماً؛ ای شیئاً یسیراً. (از اقرب الموارد). || امر بَیّن و آشکار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قصد وسط. (از اقرب الموارد). قصد نه دور و نه نزدیک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) . چیزی که نه نزدیک باشد و نه دور. (آنندراج ). || (ص ) قریب . (ناظم الاطباء): و جیرة ما هم لو انّهم امم . زهیر. (از المرجع). || مقابل . (ناظم الاطباء). ازاء، گویند داری امم دارک . (از المرجع).
امم . [ اُ م َ ] (ع اِ)ج ِ امّة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گروهها.جماعتها : مرابیع کرم و ینابیع حکم و مصابیح ظلم و مجاریح امم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
منکسرتر خود نباشم از عدم
کز دهانش آمدستند این امم .
جز آستانه ٔ فضلت که مقصد امم است
کجاست در همه عالم وثوق اهل بها؟
سر ملوک جهان پادشاه روی زمین
خلیفه ٔ پدر و عم باتفاق امم .
|| پیروان پیغامبران :
سلطان یمین دولت و پیرایه ٔ ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم .
شاه جهان بوسعید ابن یمین دول
حافظ خلق خدا ناصر دین امم .
کریم السّجایا جمیل الشّیَم
نبی البرایا شفیعالامم .
|| حسان الوجوه طوال الامم ؛ نیکوروی و بلندقد. (ناظم الاطباء). و رجوع به امة و امت شود.
منکسرتر خود نباشم از عدم
کز دهانش آمدستند این امم .
مولوی (مثنوی ).
جز آستانه ٔ فضلت که مقصد امم است
کجاست در همه عالم وثوق اهل بها؟
سعدی .
سر ملوک جهان پادشاه روی زمین
خلیفه ٔ پدر و عم باتفاق امم .
سعدی .
|| پیروان پیغامبران :
سلطان یمین دولت و پیرایه ٔ ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم .
فرخی .
شاه جهان بوسعید ابن یمین دول
حافظ خلق خدا ناصر دین امم .
منوچهری .
کریم السّجایا جمیل الشّیَم
نبی البرایا شفیعالامم .
(بوستان ).
|| حسان الوجوه طوال الامم ؛ نیکوروی و بلندقد. (ناظم الاطباء). و رجوع به امة و امت شود.
فرهنگ عمید
= امت
امت#NAME?
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أُمَمٌ: امتها
معنی لَمَّا: وقتیکه - هنوز نه - سوگند می خورم به آنچه- إلّا(در عباراتی نظیر "فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ "معنی "وقتیکه" می دهد. در عباراتی نظیر "وَلَمَّا یَدْخُلِ ﭐلْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ "معنی "هنوز نه" می دهد در عبارت "وَإِنَّ کُـلاًَّ لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ...
معنی یُوَفِّیَنَّهُمْ: قطعاً به طور کامل به آنان می دهد - قطعاً به طور کامل به آنان پرداخت می کند (اصلش ازکلمه وفاء به معنای تمام است. در عبارت "وَإِنَّ کُـلاًَّ لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمَالَهُمْ " عبارت "إنَّ کلّاً " معادل است با "إن کلهم ": همه آنان (اختلا...
تکرار در قرآن: ۱۲۴(بار)
معنی لَمَّا: وقتیکه - هنوز نه - سوگند می خورم به آنچه- إلّا(در عباراتی نظیر "فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ "معنی "وقتیکه" می دهد. در عباراتی نظیر "وَلَمَّا یَدْخُلِ ﭐلْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ "معنی "هنوز نه" می دهد در عبارت "وَإِنَّ کُـلاًَّ لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ...
معنی یُوَفِّیَنَّهُمْ: قطعاً به طور کامل به آنان می دهد - قطعاً به طور کامل به آنان پرداخت می کند (اصلش ازکلمه وفاء به معنای تمام است. در عبارت "وَإِنَّ کُـلاًَّ لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمَالَهُمْ " عبارت "إنَّ کلّاً " معادل است با "إن کلهم ": همه آنان (اختلا...
تکرار در قرآن: ۱۲۴(بار)
wikialkb: ریشه_امم
پیشنهاد کاربران
قصد، نه نزدیک نه دور
کلمات دیگر: