کلمه جو
صفحه اصلی

من دراوردی


مترادف من دراوردی : ( من درآوردی ) بی پایه، بی سروته، جعلی، ساختگی، مجعول، نامربوط، بی ماخذ، من درآری، من عندی

فارسی به انگلیسی

arbitrary, bogus, fictional

مترادف و متضاد

invented (صفت)
من در اوردی

فرهنگ فارسی

( من در آوردی ) ( صفت ) آنچه که شخصی جعل کند : [ لغات من در آوردی . ] : [ عقاید شما من در آوردی و بی نتیجه است . ]

فرهنگ معین

( من درآوردی ) (مَ. دَ. وَ ) (ص نسب . ) (عا. ) چیزی که جعلی است و پایه و اساس ندارد.

لغت نامه دهخدا

( من درآوردی ) من درآوردی. [ م َ دَ وَ / وُ ] ( ص مرکب ) چیز من عندی. حرفی یا مطلبی یا کاری که انسان از خود دربیاورد ( غالباًاین صفت موقعی استعمال می شود که کار من درآوردی خراب شده باشد ). من درآری. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). من عندی. مجعول. مصنوع. برساخته. ساختگی. اختراعی بد و نامطبوع و غالباً بی سابقه. ابداعی بی اساس و نامعقول. من درآری. من درآورده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

لغت نامه دهخدا:
من درآوردی . [ م َ دَ وَ / وُ ] ( ص مرکب ) چیز من عندی . حرفی یا مطلبی یا کاری که انسان از خود دربیاورد ( غالباًاین صفت موقعی استعمال می شود که کار من درآوردی خراب شده باشد ) . من درآری . ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ) . من عندی . مجعول . مصنوع . برساخته . ساختگی . اختراعی بد و نامطبوع و غالباً بی سابقه . ابداعی بی اساس و نامعقول . من درآری . من درآورده . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .


کلمات دیگر: