کلمه جو
صفحه اصلی

ممالیک


مترادف ممالیک : بندگان، غلامان، کنیزان

مترادف و متضاد

۱. بندگان، غلامان
۲. کنیزان


فرهنگ فارسی

مملوک و بمعنی غلام است و این کلمه بیشتر در مورد غلامان سفید پوست بکار میرود.سلاطین سلسله ممالیک مصر از غلامان ترک و یا چرکسی بودند که ابتدا جزو قراولان مزدور [ الملک الصالح ایوب ] بودند . اولین ایشان [ شجره الدر ] زوجه الملک الصالح بود . اگر چه چند سالی سلطنت ظاهرا با موسی از بازماندگان خاندان ایوبی بود ولی پس از او ممالیک رسما سلطنت مصر را بدست گرفتند که از ۱۲۵٠ تا ۱۵۱۷ م . مطابق ۶۴۸ ه.ق .تا ۹۲۲ ه.ق . بر آن سرزمین حکومت میکردند. ممالیک دو طبقه اند : ۱ - ممالیک بحری که از سنه ۶۴۸ تا ۷۹۲ ه.ق .بر مصر و شام حکومت نمودند اولین آنها شجره الدر زوجه الملک الصالح و آخرینشان حاجی مظفر بود که در سنه ۷۹۲ بدست ممالیک برجی از بین رفت . ۲ - ممالیک برجی از سنه ۷۸۴ تا ۹۲۲ ه.ق . بر مصر و شام حکومت داشتند . اولین آنان سیف الدین بر قوق ظاهر و آخرینشان [ تومان بیک اشرق ] بود که در سنه ۹۲۲ بدست سلاطین عثمانی گرفتار شد .
بندگان، جمع مملوک
( اسم ) جمع : مملوک : ۱ - غلامان بندگان . ۲ - گروهی از غلامان شاهان که بعدها بسلطنت نواحی مختلف رسیدند

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) جِ مملوک .

لغت نامه دهخدا

ممالیک. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مملوک. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( دهار ). ج ِ مملوک ، و آن غلام و کنیز و دیگر اشیا باشد. ( از غیاث اللغات ). بندگان. غلامان و کنیزان. ملک کرده شده ها از غلام و کنیز: امیر آلتونتاش حاجب خاص را با سایر خواص ممالیک خویش در قلب بداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 349 ). سعادت نامی از ممالیک او را بر دوش از قلعه ای که معتقل او بود به نشیب آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 312 ). پیرامن آن بساط دو سماط از ممالیک و غلامان ترک با زینتی کامل بداشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 332 ). پانصد غلام از ممالیک خاص نزدیک مجلس بایستادند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 333 ). نوح وزارت به بوعلی بلعمی مقرر کرد و ضبط آن قدر که از ممالیک و ممالک باقی بود به دست او بازداد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 117 ).
از بهر خدا که مالکان جور
چندین نکنند بر ممالیک.
سعدی.
بدین دیه از ممالیک اویک راوریسان نام بوده است. دارا گفت : این دیه را به نام او کنید. ( تاریخ قم ص 84 ). || ج ِ مملکت. ( ناظم الاطباء )، اما صحیح در این مورد ممالک است بدون یاء. ( یادداشت لغت نامه ).

ممالیک. [ م َ ] ( اِخ ) نام سلسله ای از فرمانروایان مصر ( 650 -922 هَ. ق. / 1252 - 1517 م. ) بدین توضیح که جمع مملوک ممالیک و بمعنی غلام است و بیشتر این کلمه را درمورد غلامان سفیدپوست به کار می برده اند و از آنجا که سلاطین «ممالیک » مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا در جزء قراولان مزدور الملک الصالح ایوب قرار داشتند بدین نام نامیده شده اند. اولین ایشان شجرةالدر زوجه الملک الصالح است ، اگرچه چند سالی اسماً سلطنت با موسی از بازماندگان خاندان ایوبی بود، ولی پس از او ممالیک رسماً سلطنت مصر را به دست گرفتند و ایشان دو طبقه اند: ممالیک بحری و ممالیک برجی و این دوطبقه تا نیمه اول قرن دهم هجری مصر و شام را تحت اداره و حکومت خود داشتند و افراد آن سلسله ها با وجودسلطنت کوتاه و جنگهای داخلی دائمی و کشتن یکدیگر ممالک خویش را به خوبی اداره می کردند و شهر قاهره هنوزاز دوره سلطنت ایشان آثاری دارد که نماینده عشق وعلاقه سلاطین مملوک به صنایع مستظرفه و بناست. ممالیک علاوه بر این مردمانی جنگ آور و دلیر بودند و در مقابل صلیبیون عیسوی و نیز اردوهای تاتار مقاومتهای سخت کردند، مخصوصاً تاتارها را که در قرن هفتم هجری بر آسیا استیلا یافته و مصر را طرف تهدید قرار داده بودند چند بار مغلوب نمودند. دوره حکومت ممالیک بحری درسال 792 هَ. ق. به دست ممالیک برجی از میان رفت و ممالیک برجی را به سال 922 هَ. ق. سلاطین عثمانی از میان برداشتند. ( از طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه عباس اقبال صص 70 - 75 ). رجوع به بحری و برجی شود.

ممالیک . [ م َ ] (اِخ ) نام سلسله ای از فرمانروایان مصر (650 -922 هَ . ق . / 1252 - 1517 م .) بدین توضیح که جمع مملوک ممالیک و بمعنی غلام است و بیشتر این کلمه را درمورد غلامان سفیدپوست به کار می برده اند و از آنجا که سلاطین «ممالیک » مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا در جزء قراولان مزدور الملک الصالح ایوب قرار داشتند بدین نام نامیده شده اند. اولین ایشان شجرةالدر زوجه ٔ الملک الصالح است ، اگرچه چند سالی اسماً سلطنت با موسی از بازماندگان خاندان ایوبی بود، ولی پس از او ممالیک رسماً سلطنت مصر را به دست گرفتند و ایشان دو طبقه اند: ممالیک بحری و ممالیک برجی و این دوطبقه تا نیمه ٔ اول قرن دهم هجری مصر و شام را تحت اداره و حکومت خود داشتند و افراد آن سلسله ها با وجودسلطنت کوتاه و جنگهای داخلی دائمی و کشتن یکدیگر ممالک خویش را به خوبی اداره می کردند و شهر قاهره هنوزاز دوره ٔ سلطنت ایشان آثاری دارد که نماینده ٔ عشق وعلاقه ٔ سلاطین مملوک به صنایع مستظرفه و بناست . ممالیک علاوه بر این مردمانی جنگ آور و دلیر بودند و در مقابل صلیبیون عیسوی و نیز اردوهای تاتار مقاومتهای سخت کردند، مخصوصاً تاتارها را که در قرن هفتم هجری بر آسیا استیلا یافته و مصر را طرف تهدید قرار داده بودند چند بار مغلوب نمودند. دوره ٔ حکومت ممالیک بحری درسال 792 هَ . ق . به دست ممالیک برجی از میان رفت و ممالیک برجی را به سال 922 هَ . ق . سلاطین عثمانی از میان برداشتند. (از طبقات سلاطین اسلام لین پول ترجمه ٔ عباس اقبال صص 70 - 75). رجوع به بحری و برجی شود.


ممالیک . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مملوک . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ج ِ مملوک ، و آن غلام و کنیز و دیگر اشیا باشد. (از غیاث اللغات ). بندگان . غلامان و کنیزان . ملک کرده شده ها از غلام و کنیز: امیر آلتونتاش حاجب خاص را با سایر خواص ممالیک خویش در قلب بداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349). سعادت نامی از ممالیک او را بر دوش از قلعه ای که معتقل او بود به نشیب آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 312). پیرامن آن بساط دو سماط از ممالیک و غلامان ترک با زینتی کامل بداشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 332). پانصد غلام از ممالیک خاص نزدیک مجلس بایستادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 333). نوح وزارت به بوعلی بلعمی مقرر کرد و ضبط آن قدر که از ممالیک و ممالک باقی بود به دست او بازداد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 117).
از بهر خدا که مالکان جور
چندین نکنند بر ممالیک .

سعدی .


بدین دیه از ممالیک اویک راوریسان نام بوده است . دارا گفت : این دیه را به نام او کنید. (تاریخ قم ص 84). || ج ِ مملکت . (ناظم الاطباء)، اما صحیح در این مورد ممالک است بدون یاء. (یادداشت لغت نامه ).

فرهنگ عمید

= مملوک

مملوک#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مملوکان مصر


کلمات دیگر: