کلمه جو
صفحه اصلی

ملیم

فرهنگ فارسی

( صفت ) سزاوار نکوهش در خور ملامت : [ سخن حجت بر وجه ملامت مشنو تا نمانی بقیامت خزی و خوار و ملیم . ] ( ناصر خسرو . ۳٠۱ ) توضیح در بیت فوق میتوان بفتح اول نیز خواند .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) ملامت شده ، نکوهیده .
(مُ ) [ ع . ] (ص . ) سزاوار نکوهش ، درخور ملامت .

(مَ) [ ع . ] (ص .) ملامت شده ، نکوهیده .


(مُ) [ ع . ] (ص .) سزاوار نکوهش ، درخور ملامت .


لغت نامه دهخدا

ملیم. [ م ُ ] ( ع ص ) سزاوار ملامت.منه المثل : رب لائم ملیم. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ).سزاوار ملامت و شایسته نکوهش. المثل : رب لائم ملیم ؛ چه بسیار نکوهش کننده ای که خود شایسته و سزاوار نکوهش و ملامت است. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ملیم آن کس باشد که کاری کند که به آنش ملامت کنند. ( ابوالفتوح رازی ) :
سخن حجت بر وجه ملامت مشنو
تا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم .
ناصرخسرو.

ملیم. [ م َ ] ( ع ص ) نکوهیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ملوم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

ملیم. [ ] ( اِ ) واحد پولی در مصر و هزار عدد از آن برابر یک جنیه ، یعنی یک دینار مصری است. ( النقود العربیة ص 26 ).

ملیم . [ ] (اِ) واحد پولی در مصر و هزار عدد از آن برابر یک جنیه ، یعنی یک دینار مصری است . (النقود العربیة ص 26).


ملیم . [ م َ ] (ع ص ) نکوهیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


ملیم . [ م ُ ] (ع ص ) سزاوار ملامت .منه المثل : رب لائم ملیم . (منتهی الارب ) (از آنندراج ).سزاوار ملامت و شایسته ٔ نکوهش . المثل : رب لائم ملیم ؛ چه بسیار نکوهش کننده ای که خود شایسته و سزاوار نکوهش و ملامت است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) . ملیم آن کس باشد که کاری کند که به آنش ملامت کنند. (ابوالفتوح رازی ) :
سخن حجت بر وجه ملامت مشنو
تا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم .

ناصرخسرو.



فرهنگ عمید

در خور ملامت، سزاوار نکوهش.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُلِیمٌ: مورد ملامت قرار گرفته (کلمه ملیم اسم فاعل از لام است ، که به معنای داخل شدن در ملامت است ، مانند احرام که به معنای داخل شدن در حرم است )
ریشه کلمه:
لوم (۱۴ بار)

«مُلِیم» در اصل از مادّه «لوم» به معنای ملامت است و معنای «لائم» را می دهد و در اینجا منظور این است که: خود را ملامت نمود.
«مُلِیْم» اسم فاعل از باب «افعال» از مادّه «لوم» به معنای سرزنش است، و در این گونه موارد به معنای کسی است که مرتکب کاری می شود که در خور ملامت است.
تعبیر «هُوَ مُلِیْم» (او شایسته سرزنش است)، اشاره به این است که: نه تنها مجازات الهی این قوم را محو کرد، بلکه تاریخی که از آنها باقی مانده، نام ننگین و اعمال شرم آور آنها را حفظ کرده، و از ظلم و جنایت و کبر و غرور آنها پرده برداشته است، به طوری که همواره درخور سرزنش هستند.


کلمات دیگر: