( اسم ) جمع مفضحه رسواییها بی آبروییها [ اگراین موش کریه منظر تباه مخبر ذمیم دخلت دمیم طلعت همه روز مقابح سیرت و مفاضح سریرت تو در پیش همسایگان حکایت میکند... ] ( مرزبان نامه . تهران . چا. ۱۴۷:۱ )
ظرفهایی که در آن دوشاب انگور و جز آن نهند یا جمع مفضخه .
ظرفهایی که در آن دوشاب انگور و جز آن نهند یا جمع مفضخه .