کلمه جو
صفحه اصلی

امجاد

فرهنگ فارسی

بزرگواران، جمع ماجد و مجید و مجد
( مصدر ) ۱ - بزرگ داشتن ببزرگی ستودن ۲ - بسیار بخشیدن .

فرهنگ معین

(اَ ) [ ع . ] (ص . ) جِ ماجد، مجید، بزرگواران .
(اِ ) (مص م . ) ۱ - بزرگ داشتن ، به بزرگی ستودن . ۲ - بسیار بخشیدن .

(اَ) [ ع . ] (ص .) جِ ماجد، مجید؛ بزرگواران .


(اِ) (مص م .) 1 - بزرگ داشتن ، به بزرگی ستودن . 2 - بسیار بخشیدن .


لغت نامه دهخدا

امجاد. [ اِ ] ( ع مص ) بزرگ داشتن و ببزرگی ستودن. || بسیار بخشیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || به سیری وفراخی رسیدن شتران. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).سیر خورانیدن شتران را یا پر شکم چرانیدن یا نیم شکم علف دادن یا از گیاه تر قریب به سیری رسیدن. || به چراگاه بسیار گیاه در افتادن. || فرزند ماجد آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

امجاد. [ اَ ] ( ع ص ،اِ ) ج ِ ماجد و مجید. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). بزرگان. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بزرگواران. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ِ مجد. ( اقرب الموارد ).

امجاد. [ اَ ] (ع ص ،اِ) ج ِ ماجد و مجید. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بزرگان . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بزرگواران . (فرهنگ فارسی معین ). ج ِ مجد. (اقرب الموارد).


امجاد. [ اِ ] (ع مص ) بزرگ داشتن و ببزرگی ستودن . || بسیار بخشیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || به سیری وفراخی رسیدن شتران . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).سیر خورانیدن شتران را یا پر شکم چرانیدن یا نیم شکم علف دادن یا از گیاه تر قریب به سیری رسیدن . || به چراگاه بسیار گیاه در افتادن . || فرزند ماجد آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. [جمعِ ماجد] = ماجد
۲. [جمعِ مَجید] = مجید


کلمات دیگر: