کلمه جو
صفحه اصلی

ضربدری

فارسی به انگلیسی

crisscross, cruciform

دانشنامه عمومی

(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تایَنی، تایه ای. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". برای نمونه، "چهار پیچِ چرخ را ضربدری ببندیم" به پارسی می شود "چهار پیچِ چرخ را تایَنی ببندیم".


فرهنگستان زبان و ادب

{decussate} [علوم پایۀ پزشکی] ویژگی صوری بخش ها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور می کنند

پیشنهاد کاربران

رابطه متقابل بین دو جفت . رابطه دارای تلاقی .
رابطه داشتن دو زوج با یکدیگر و جابجا کردن همسرانشان ( زناشویی )

اَلَش بِدَر /alashbedar/
لهجه و گویش گنابادی
در گویش گنابادی به دادن دختر یا پسر به یک خانواده به عنوان عروس یا داماد آن خانواده و گرفتن دختر یا پسر آن خانواده به عنوان داماد یا عروس خانواده خود گویند. در عین حال به سکس دو مرد یا دو زن با شرط عوض یعنی کردن همدیگر گویند. همجنس بازی با شرط عوض



کلمات دیگر: