آنکه فهم می کند و دریافت می نماید
مفهم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مفهم . [ م ُ هََ / م ُ ف َهَْ هََ ] (ع ص ) فهم کرده شده . دریافت شده . (از ناظم الاطباء). فهمانیده شده . و رجوع به افهام و تفهیم شود.
مفهم. [ م ُ هََ / م ُ ف َهَْ هََ ] ( ع ص ) فهم کرده شده. دریافت شده. ( از ناظم الاطباء ). فهمانیده شده. و رجوع به افهام و تفهیم شود.
مفهم. [ م ُ هَِ / م ُ ف َهَْ هَِ ] ( ع ص ) آنکه فهم می کند و دریافت می نماید. ( ناظم الاطباء ). آنکه می فهماند. و رجوع به افهام و تفهیم و مدخل قبل شود.
مفهم. [ م ُ هَِ / م ُ ف َهَْ هَِ ] ( ع ص ) آنکه فهم می کند و دریافت می نماید. ( ناظم الاطباء ). آنکه می فهماند. و رجوع به افهام و تفهیم و مدخل قبل شود.
مفهم . [ م ُ هَِ / م ُ ف َهَْ هَِ ] (ع ص ) آنکه فهم می کند و دریافت می نماید. (ناظم الاطباء). آنکه می فهماند. و رجوع به افهام و تفهیم و مدخل قبل شود.
کلمات دیگر: