کلمه جو
صفحه اصلی

زجور

فرهنگ فارسی

شتر ماده ای که به چشم بشناسد و به بوی کردن نا شناس گردد ناقه ای که شیر ندهد تا آنکه زجر کرده شود مجازا جنگ

لغت نامه دهخدا

زجور. [ زَ ] ( ع ص ) شترماده ای که بچشم بشناسد و ببوی کردن ناشناس گردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ناقه ای که شیر ندهد تا آنکه زجر کرده شود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ناقه ای که بچه دیگر را بوی کند و شیر ندهد. ( منتهی الارب ). ناقه علوق را گویند و علوق ناقه ای است که با بچه دیگر مهربانی کند و بو کند اما شیر ندهد و از شیر دادنش امتناع ورزد. ( از اقرب الموارد ذیل زجور و علوق ). || ( اِ ) ( بمجاز ) جنگ. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: