( زخم آمدن ) زخم وارد شدن مجروح شدن
زخم امدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( زخم آمدن ) زخم آمدن. [ زَ م َ دَ ] ( مص مرکب ) زخم وارد شدن. جراحت رسیدن. مجروح شدن. خسته گشتن از زخم : پس ابن عبیدة الحرث که زخمش آمده بود بمرد. ( ترجمه طبری بلعمی ).
نی که مینالد همی در مجلس آزادگان
زآن همی نالد که بر وی زخم بسیار آمده ست.
چون قطزن آید آن همه بر استخوان ما.
نی که مینالد همی در مجلس آزادگان
زآن همی نالد که بر وی زخم بسیار آمده ست.
سعدی.
زخمی که یار بر دل اغیار میزندچون قطزن آید آن همه بر استخوان ما.
وحید قزوینی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: