کلمه جو
صفحه اصلی

ربد

فرهنگ فارسی

رنگ و جوهر شمشیر و جز آن یا جمع ربدائ

لغت نامه دهخدا

ربد. [ رَ ] ( ع اِ ) گل تُنُک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گیاه. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رَبَد شود.

ربد. [ رَ ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حبس کردن کسی را.( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || اقامت کردن در جایی. ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به رَبَدشود. || سبک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

ربد. [ رَ ب َ ] ( ع اِ ) گل تنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رَبْد شود.

ربد. [ رُ ب َ ] ( ع اِ ) رنگ و جوهر شمشیر و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): سیف ذوربد؛ اذا کنت تری فیه شبه غبار او مدب نمل یکون فی جوهره. ( از اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). || ج ِ رَبْداء. ( منتهی الارب ). رجوع به ربداء شود.

ربد. [ رَ ] (ع اِ) گل تُنُک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گیاه . (از اقرب الموارد). و رجوع به رَبَد شود.


ربد. [ رَ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حبس کردن کسی را.(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || اقامت کردن در جایی . (از ناظم الاطباء). و رجوع به رَبَدشود. || سبک شدن . (تاج المصادر بیهقی ).


ربد. [ رَ ب َ ] (ع اِ) گل تنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رَبْد شود.


ربد. [ رُ ب َ ] (ع اِ) رنگ و جوهر شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): سیف ذوربد؛ اذا کنت تری فیه شبه غبار او مدب نمل یکون فی جوهره . (از اقرب الموارد) (تاج العروس ). || ج ِ رَبْداء. (منتهی الارب ). رجوع به ربداء شود.



کلمات دیگر: