کلمه جو
صفحه اصلی

پشتیبانی کردن

فارسی به انگلیسی

further, enlist, espouse, stick, stay, support, underpin, underpinning

فارسی به عربی

اجتماع , اسناد , بطل , ثانیة , دعامة , دعم , مساعدة

مترادف و متضاد

countenance (فعل)
تشویق کردن، پشتیبانی کردن

support (فعل)
طرفداری کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، تحمل کردن، متحمل شدن، تایید کردن، متکفل بودن

backup (فعل)
پشتیبانی کردن

aid (فعل)
کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن

champion (فعل)
پشتیبانی کردن، دفاع کردن از

prop (فعل)
پشتیبانی کردن، نگه داشتن، حائل کردن یا شدن

rally (فعل)
گرد امدن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، صف ارایی کردن، دوباره جمع اوری کردن، دوباره بکار انداختن، نیروی تازه دادن به، سرو صورت تازه گرفتن

second (فعل)
پشتیبانی کردن، تایید کردن، دوم شدن، درجه دوم بودن

واژه نامه بختیاریکا

دست دِرَوُردِن؛ دست اوردن به بال

پیشنهاد کاربران

تعصب کردن. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ک َدَ ] ( مص مرکب ) جانب داری کردن. طرفداری شدید کردن. حمایت بدون چون و چرا کردن. عصبیت کردن :
گفت ای مردک خدا در حق تو چندان لطف نکرده است که تو در حق خانه ٔ او چنین تعصب می کنی. ( منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 147 ) . رجوع به تعصب شود.


کلمات دیگر: