کلمه جو
صفحه اصلی

ترشح کردن

فارسی به انگلیسی

exude, slop, leak, secrete, sweat, to exude, to be secreted

to exude, to be secreted


exude, slop, leak, secrete, sweat


فارسی به عربی

بقعة , رش

مترادف و متضاد

discharge (فعل)
خالی کردن، مرخص کردن، خارج کردن، معزول کردن، درکردن، اداء کردن، ترشح کردن، منفصل کردن

spatter (فعل)
الودن، پاشیدن، ترشح کردن

sprinkle (فعل)
پاشیدن، ترشح کردن، گلنم زدن، اب پاشی کردن

splash (فعل)
ریختن، ترشح کردن، چلپ چلوپ کردن

splatter (فعل)
ترشح کردن، چلپ چلوپ کردن

secrete (فعل)
تراوش کردن، پنهان کردن، ترشح کردن

plash (فعل)
چکیدن، ترشح کردن، چکه کردن، صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن

splutter (فعل)
ترشح کردن، اهن و تلپ کردن، اخ تف کردن

فرهنگ فارسی

عمل تولید و خروج موادی با اثر کاراندام‌شناختی خاص از برخی یاخته‌ها و غده‌ها


فرهنگستان زبان و ادب

{secrete} [زیست شناسی] عمل تولید و خروج موادی با اثر کاراندام شناختی خاص از برخی یاخته ها و غده ها


کلمات دیگر: