مترادف خلع کردن : برکنار کردن، معزول کردن، منفصل کردن، عزل کردن ، کندن، برکندن، بیرون آوردن لباس و
متضاد خلع کردن : گماشتن، برگماشتن، منصوب کردن
برابر پارسی : برکنار کردن
to depose
depose, expel, strip, unclothe
برکنار کردن، معزول کردن، منفصل کردن، عزل کردن ≠ گماشتن، برگماشتن، منصوب کردن
۱. برکنار کردن، معزول کردن، منفصل کردن، عزل کردن ≠ گماشتن، برگماشتن، منصوب کردن
۲. کندن، برکندن، بیرون آوردن (لباس و )
برکنار کردن