کلمه جو
صفحه اصلی

خلوص


مترادف خلوص : اخلاص، بی آلایشی، پاکی، تزکیه، سادگی، صداقت، صفا، صمیمیت، یکدلی، قدس ، بی آمیغی، بی غشی، ویژگی

متضاد خلوص : آمیزگی، اختلاط

برابر پارسی : نابی، سارا، سرگی، سره گی

فارسی به انگلیسی

absoluteness, pureness, purity, sincerity, candour

sincerity


absoluteness, pureness, purity


فارسی به عربی

اخلاص , صدق , نقاوة

مترادف و متضاد

candor (اسم)
خلوص، رک گویی، صفاء

purity (اسم)
خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی

sincerity (اسم)
خلوص، صمیمیت، خلوص نیت، بی ریایی، صدق و صفا

candour (اسم)
خلوص، رک گویی

اخلاص، بی‌آلایشی، پاکی، تزکیه، سادگی، صداقت، صفا، صمیمیت، یکدلی، قدس، ≠ آمیزگی، اختلاط


۱. اخلاص، بیآلایشی، پاکی، تزکیه، سادگی، صداقت، صفا، صمیمیت، یکدلی، قدس، ≠ آمیزگی، اختلاط
۲. بیآمیغی، بیغشی
۳. ویژگی


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) خالص شدن بی آلایش بودن. ۲ - ( اسم ) پاکی بی آلایشی سادگی . ۳ - بکدلی .
دهی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار دارای ۳۹۴ تن سکنه . آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما . شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی عبا بافی است .

یکی از ابعاد رنگ که بیانگر میزان فاصلۀ رنگ از یک رنگ خاکستری با همان روشنی است متـ . نابی


فرهنگ معین

(خُ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - پاکی ، بی آلایشی . ۲ - یکدلی .

لغت نامه دهخدا

خلوص. [ خ ُ ] ( ع اِ ) دردی و ثفل که در تک خلاصه روغن نشیند. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ). || ( اِمص ) بی آمیغی. صافی. پاکی. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- خلوص ارادت ؛ پاکی ارادت. بی آمیغی ارادت.
- خلوص اعتقاد ؛ پاکی اعتقاد : حال هر دو... در خلوص اعتقاد به اشباعی تمام آنها کردم. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- خلوص عقیدت ؛ پاکی عقیدت. بی آمیغ عقیدت.
- خلوص نیت ؛ پاکی نیت.صافی نیت.
|| دوستی. یکدلی. پاکدلی. یکی رنگی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خلوص. [ خ ُ ] ( ع مص ) ساده و بی آمیغ گردیدن. || رسیدن و پیوستن به کسی. منه : خلص الیه خلوصاً. || رهایی یافتن. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به خلاص شود. || ویژه شدن. ( میرسیدشریف جرجانی ).

خلوص. [ خ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار. دارای 394 تن سکنه. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی عبابافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

خلوص . [ خ ُ ] (ع اِ) دردی و ثفل که در تک خلاصه ٔ روغن نشیند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || (اِمص ) بی آمیغی . صافی . پاکی . (یادداشت به خط مؤلف ).
- خلوص ارادت ؛ پاکی ارادت . بی آمیغی ارادت .
- خلوص اعتقاد ؛ پاکی اعتقاد : حال هر دو... در خلوص اعتقاد به اشباعی تمام آنها کردم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- خلوص عقیدت ؛ پاکی عقیدت . بی آمیغ عقیدت .
- خلوص نیت ؛ پاکی نیت .صافی نیت .
|| دوستی . یکدلی . پاکدلی . یکی رنگی . (یادداشت بخط مؤلف ).


خلوص . [ خ ُ ] (ع مص ) ساده و بی آمیغ گردیدن . || رسیدن و پیوستن به کسی . منه : خلص الیه خلوصاً. || رهایی یافتن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). رجوع به خلاص شود. || ویژه شدن . (میرسیدشریف جرجانی ).


خلوص . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش بستک شهرستان لار. دارای 394 تن سکنه . آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی عبابافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فرهنگ عمید

۱. خالص بودن.
۲. ساده و بی آلایش بودن.
۳. پاکی و سادگی.

دانشنامه عمومی

خلوص به معنی خالص بودن و اندازه و مقدار پاکی یا آلودگی است.
خلوص (بستک) یکی از روستاهای بخش کوخرد شهرستان بستک استان استان هرمزگان است.

فرهنگ فارسی ساره

سرگی، سره گی، نابی، سارا


فرهنگستان زبان و ادب

{saturation , colour saturation, purity} [مهندسی بسپار علوم و فنّاورى رنگ] یکی از ابعاد رنگ که بیانگر میزان فاصلۀ رنگ از یک رنگ خاکستری با همان روشنی است متـ . نابی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اخلاص پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل تنها برای خدا می باشد. اخلاص در فقه در باب های مربوط به عبادات مانند صلات و صوم به عنوان رکن اصلی نیّت مطرح شده است.
در قرآن کریم و روایات معصومان علیهم السّلام بر لزوم اخلاص در طاعات و عبادات تأکید شده است.
اخلاص در لغت
واژه اخلاص، مصدر باب افعال از ریشه خلوص و خلاص به معنای پاک شدن و سالم گشتن از آمیختگی است. خالص، کالایی را گویند که با چیزی ممزوج و مخلوط نباشد و معنایی نزدیک به «صافی» دارد با این تفاوت که صافی به جنسی که از همان ابتدا با چیزی آمیخته نبوده اطلاق می شود؛ ولی خالص، جنسی است که پس از امتزاج با چیز دیگر، خواه پست تر باشد یا نه، پاک، و ناخالصی آن زدوده شود. لغویان برای خلوص، معانی دیگری نیز بر شمرده اند؛ مانند رسیدن، نجات یافتن، کناره گیری کردن از دیگران و ویژه خود گردانیدن که در هر یک از این معانی، به نوعی معنای اصلی این ریشه یا لوازم آن وجود دارد. «اخلاص» به معنای خالص کردن، پاک گردانیدن و برگزیدن است و مقصود از آن در فرهنگ اسلامی، پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل برای خدا است.
اخلاص در اصطلاح
اخلاص در دانش های گوناگون اسلامی مانند فقه، اخلاق و عرفان بررسی، و در فقه آن است که مکلّف در عمل عبادی خود جز قصد قربت و عبودیّت برای پروردگار، هیچ انگیزۀ دیگری نداشته باشد؛ خواه به نحو استقلال یا انضمام.
معنای تکالیف تعبدی و توصلی
...

پیشنهاد کاربران

ناب مایگی

چگالی ( در برخی باره ها )

نمونه:
نیازی به نماز خواندن های با خلوص ( در پانوشت: بجای آن، چگالی نیز می توان بکار برد! ) بالا، بگونه ای که پیرامون خود را فراموش کنید، نیست.


برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۰ بهمن ماه ۱۳۹۲
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/01/blog - post_6072. html


صدق و صفا. [ ص ِ ق ُ ص َ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) خلوص. راستی. حقیقت :
هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم همساز.
حافظ.


کلمات دیگر: