پس گرفتن
فارسی به انگلیسی
to take back, to retake, to retract, to buy back
cancel, recall, recapture, redeem, repossess, retrieve, withdraw
فارسی به عربی
انسحب ، استعادة
مترادف و متضاد
پس گرفتن، دوباره بدست اوردن، باز یافتن، اصلاح یا تهذیب کردن
پس گرفتن، دوباره تسخیر کردن
پس گرفتن
پس گرفتن، دوباره بدست اوردن، باز یافتن، دوباره رسیدن به، دوباره پیدا کردن، غالب شدن بر
پس گرفتن
انکار کردن، پس گرفتن، نگفتن، گفته نشدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- چیز داده را گرفتن فراز گرفتن باز گرفتن واستدن استرداد: کتابش را پس گرفت . ۲- مکافات یافتن پاداش یافتن پاد افراه یافتن : از هر دست که بدهی پس میگیری . یا پی گرفتن بایع سلعه را از مشتری . متاع فروخته را از مشتری پس گرفتن وردبهای آن . یا پس گرفتن درس از طفل . درس خوانده را از طفل پرسیدن .
فرهنگ معین
( ~گِ رِ تَ ) (مص م . ) چیز داده را گرفتن ، بازگرفتن ، واستدن ، متاع فروخته شده را از مشتری بازگرفتن و رد بهای آن .
لغت نامه دهخدا
پس گرفتن. [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) گرفتن چیزی بعد از آنکه داده باشند. بازستدن چیزی که داده باشند. فرازگرفتن. بازگرفتن. واستدن. استرداد ( ابداً تسترد ماوهب الدهر فیالیت جوده کان بخلا ).
- پس گرفتن بایع سلعة را از مشتری و غیره ؛ بازگرفتن بایع متاع فروخته را از مشتری و ردّ بهای آن.
- پس گرفتن درس ِ طفل و غیره ؛ شنیدن معلم سبق خوانده و آموخته طفل را از طفل.
|| پاداش و بادافراه یافتن. بمکافات رسیدن.
- امثال :
از هر دست بدهی پس میگیری ، یا از هر دست دادی پس میگیری .
- پس گرفتن بایع سلعة را از مشتری و غیره ؛ بازگرفتن بایع متاع فروخته را از مشتری و ردّ بهای آن.
- پس گرفتن درس ِ طفل و غیره ؛ شنیدن معلم سبق خوانده و آموخته طفل را از طفل.
|| پاداش و بادافراه یافتن. بمکافات رسیدن.
- امثال :
از هر دست بدهی پس میگیری ، یا از هر دست دادی پس میگیری .
واژه نامه بختیاریکا
وا گِر کِردِن
جدول کلمات
ستاندن
پیشنهاد کاربران
واخواستن
استرداد
کلمات دیگر: