برابر پارسی : جانوری
حیوانیت
برابر پارسی : جانوری
فارسی به انگلیسی
brutishness
animal nature, brutality
فارسی به عربی
بهیمیة , لحم
مترادف و متضاد
زشتی، حیوانیت، سبعیت، جانور خویی، هرزگی
حیوانیت
حیوانیت، طبیعت حیوانی، زندگی جانوران
حیوانیت، جانور خویی
حیوانیت، جسم، تن، گوشت، شهوت، جسمانیت، مغز میوه
فرهنگ فارسی
( مصدر ) طبیعت و صفت حیوان داشتن مانند جانور زندگی کردن مقابل انسانیت .
لغت نامه دهخدا
حیوانیت. [ ح َ ی َ نی ی َ / ح َی ْ نی ی َ ] ( مص جعلی ، اِمص )حیوان بودن. جانوری. رجوع به حیوان و حیوانی شود.
فرهنگ عمید
۱. مانند جانور بودن.
۲. طبیعت و خوی جانور داشتن.
۳. مانند جانوران زندگی کردن.
۲. طبیعت و خوی جانور داشتن.
۳. مانند جانوران زندگی کردن.
کلمات دیگر: