کلمه جو
صفحه اصلی

جلو رفتن

فارسی به انگلیسی

advance, forge, lead, move, plow, proceed, progress


advance, forge, lead, move, plow, proceed

فارسی به عربی

تقدم , کور الحداد


تقدم , کور الحداد
( جلو رفتن (بیشتر با یا مانندان بکارمیرود ) ) بروز

مترادف و متضاد

advance (فعل)
تسریع کردن، جلو بردن، پیش بردن، اقامه کردن، جلو رفتن، ترقی دادن، ترفیع رتبه دادن، مساعده دادن، پیش رفتن

bring on (فعل)
جلو رفتن، ادامه دادن، وادار به عمل کردن، به ظهور رساندن

come along (فعل)
موافقت کردن، جلو رفتن

forge (فعل)
جلو رفتن، کوبیدن، ساختن، جعل کردن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن

پیشنهاد کاربران

پیش رفتن

جلو رفتن=نزدیک رفتن


کلمات دیگر: