تدریجی
فارسی به انگلیسی
gradual
gentle, gradual, imperceptible, insensible, insidious
فارسی به عربی
بطیی , تدریجی , لایدرک
عربی به فارسی
تدريجي , اهسته , قدم بقدم پيش رونده , شيب تدريجي و اهسته
مترادف و متضاد
سست، کودن، کند، تنبل، اهسته، تدریجی
اهسته، تدریجی، پیگیر، قدم بقدم پیش رونده
بتدریج، تدریجی، تکه تکه
تدریجی
جزئی، تدریجی، غیر محسوس، درک نکردنی، غیر قابل مشاهده، دیده نشدنی، نفهمیدنی
تدریجی، گام به گام، قدم بقدم
فرهنگ فارسی
منسوب به تدرج عمل تدرجی کاری که به آرامی و آهستگی و کم کم اجرا شود مقابل دفعی : تدریجی کردن کاری را عملی را به آهستگی و دوام انجام دادن .
لغت نامه دهخدا
تدریجی. [ ت َ ] ( ص نسبی ) منسوب به تدریج.
- تدریجی کردن کاری را ؛ عملی را به آهستگی و دوام انجام دادن.
- عمل تدریجی ؛ کاری که به آرامی و آهستگی و کم کم اجرا شود. ( ناظم الاطباء ). مقابل دفعی.
- تدریجی کردن کاری را ؛ عملی را به آهستگی و دوام انجام دادن.
- عمل تدریجی ؛ کاری که به آرامی و آهستگی و کم کم اجرا شود. ( ناظم الاطباء ). مقابل دفعی.
پیشنهاد کاربران
به آهستگی
آهسته و رو به رشد
به ارامی کاری را انجام دادن
کلمات دیگر: