کلمه جو
صفحه اصلی

حیرانی


مترادف حیرانی : تحیر، حیرت، خیرگی، سرگردانی، سرگشتگی

برابر پارسی : شیفتگی

فارسی به عربی

دهشة

مترادف و متضاد

perplexity (اسم)
حیرت، بهت، حیرانی، سرگشتگی

astonishment (اسم)
حیرت، شگفتی، خیرگی، بیهوشی، عجب، حیرانی، سرگشتگی

تحیر، حیرت، خیرگی، سرگردانی، سرگشتگی


فرهنگ فارسی

مولف مجالس النفایس دربار. وی میگوید جوانی فانی صفت و درویش وش بوده و بصحبت گرم دل مصاحبان خویش مینموده .

لغت نامه دهخدا

حیرانی. [ ح َ ] ( حامص ) سرگشتگی و تحیر. پریشانی. اضطراب. ( ناظم الاطباء ). حیرت. ( آنندراج ) :
حیرانی ما بود مراد از همه چیز
یارب چه مراد است زحیرانی ما.
خیام.
طریق اهل ادب خامشی و حیرانی است.
سعدی.

حیرانی. [ ح َ ] ( اِخ ) ( مولانا... ) مؤلف مجالس النفایس درباره وی گوید: جوانی فانی صفت و درویش وش بوده و بصحبت گرم ، دل مصاحبان خوش مینموده. این مطلع از اوست :
تو گنج حسنی و آتش زده ویرانه ما را
مشو همخانه با هر کس مسوزان خانه ما را.
پیکان مکش از سینه ام قصد دل شیدا مکن
بهر من خونین جگر درد دلی پیدا مکن.
رجوع به مجالس النفایس ص 307، 308 شود.

حیرانی . [ ح َ ] (اِخ ) (مولانا...) مؤلف مجالس النفایس درباره ٔ وی گوید: جوانی فانی صفت و درویش وش بوده و بصحبت گرم ، دل مصاحبان خوش مینموده . این مطلع از اوست :
تو گنج حسنی و آتش زده ویرانه ٔ ما را
مشو همخانه با هر کس مسوزان خانه ٔ ما را.
پیکان مکش از سینه ام قصد دل شیدا مکن
بهر من خونین جگر درد دلی پیدا مکن .
رجوع به مجالس النفایس ص 307، 308 شود.


حیرانی . [ ح َ ] (حامص ) سرگشتگی و تحیر. پریشانی . اضطراب . (ناظم الاطباء). حیرت . (آنندراج ) :
حیرانی ما بود مراد از همه چیز
یارب چه مراد است زحیرانی ما.

خیام .


طریق اهل ادب خامشی و حیرانی است .

سعدی .



دانشنامه عمومی

حیرانی نام آلبومی است با صدای شهرام ناظری با درون مایه های موسیقی عرفانی. گروه تنبور شمس نوازندگی و کیخسرو پورناظری سرپرستی گروه و آهنگسازی آن را برعهده داشت و توسط شرکت هم آواز آهنگ منتشر شده است.
اردشیر فهیمی (شد ز غمت)
سیاوش ناظری
حافظ ناظری
تهمورس پورناظری (ضبط موسیقی)
بخشی از این آلبوم به زبان پارسی و بخش دیگر آن به زبان کردی است.
شعر ترانهٔ یاوه ران مه سم از حیران علیشاه است که به شعلهٔ آتش عشق یا Flame of Love نیز معروف است؛ ناظری برای این ترانه چند بیت از این شعر را برگزیده و تغییراتی نیز در آن ایجاد کرده است. متن اصلی شعر در دیوان حیران علیشاه با عنوان کنزالعرفان آمده است.
یاوه ران مه سم (یاوران، من مستم)یاوه ران مه سم (یاوران، من مستم)من مه س مه خموور باده ێ ئه له سم (من مست مخمور بادهٔ الست ام)لوتف دووس ئاما مۆحکه م گرت ده سم (لطف دوست آمد، محکم گرفت دستم)لوتف دووس ئاما مۆحکه م گرت ده سم (لطف دوست آمد، محکم گرفت دستم)


کلمات دیگر: